باده نوشی و غزلخوانی دیوانه بجاست
خنده گر نیست بجا گریهٔ مستانه بجاست
آدمی را به جهان کلبهٔ تن معمور است
تا ستون نفس و آه در این خانه بجاست
آسمان در حرکت از اثر یک جام است
دور برپاست اگر شیشه و پیمانه بجاست
بسته در هر خم مویش دل و جانی است به زور
هر شکنجی که بر آن زلف دهد شانه بجاست
شاهباز از پرش افتاد و نشیمن شد خاک
جغد پر ریخته را گوشهٔ ویرانه بجاست
یار آن است که با غیر نگیرد آرام
تکیهٔ شمع به بال و پر پروانه بجاست
شیشهٔ توبه ز یک قطرهٔ می آب شود
عهد ها می شکند تا می و میخانه بجاست
سنبلت گشت سمن، سیر گل از یاد نرفت
عقلت آمد به سر و غفلت طفلانه بجاست
همه اعضای سعیدا هدف این معنی است
سنگ طفلان نه همین بر سر دیوانه بجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست
مهره برچیده شد و بازی طفلانه بجاست
دل سیاه است اگر گشت بناگوش سفید
پا اگر نیست بجا، لغزش مستانه بجاست
خارخاری به دل از عمر سبکرو مانده است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.