ما به کوی یار نالان می رویم
سوی آن سلطان خوبان می رویم
هر که را جمعیتی بینی ز ماست
گرچه حیران و پریشان می رویم
ابتدا و انتهای ما یکی است
آمده عریان و عریان می رویم
جنبش ما از خم چوگان اوست
گرچه سرگردان و غلطان می رویم
دلبر ما از دل ما دور نیست
گر به زاهد گر به رهبان می رویم
ایستادن نیست ممکن در جهان
پازنان سر در گریبان می رویم
این قیام و قعدهٔ عشاق توست
آن که ما افتان و خیزان می رویم
یأس، شاطر لشکر غم در قفا
در میان ما طرفه شادان می رویم
هر دو جانب را سعیدا دوستیم
گه به موسی گه به هامان می رویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روی آن دارد که حیران میرویم
در رهش گریان و خندان میرویم
ای حریفان سوی جانان می رویم
از قفس سوی گلستان می رویم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.