گنجور

 
سعیدا

رزق و روزی را خدا چون گشته از اول کفیل

پس مگردان رو ز باب الله حق نعم الوکیل

بی شعاع شمس باشد شمس را دیدن محال

جز خدا کس کی تواند با خدا گشتن دلیل

آتش و فرعون و طوفان امتحان را دایم است

گرچه باشی در تقرب نوح و موسی و خلیل

قلت عقل است فکر کثرت روزی تو را

می رسد روزی مقدر گر کثیر است ار قلیل

چار طبعت چار میخی گشته در راه طلب

طول حرصت شد به پای اشتر عقلت عقیل

قطع کن زنجیر تعلق هستی با دم شمشیر حال

کی سعیدا حل شود مشکل تو را از قال و قیل

از گلو طوق تعلق را بیفکن همچو شیر

تا به کی در خواب می بینی تو هندستان چو فیل؟