گنجور

 
سعیدا

چند ای عمامه داران بر سر دستار، بحث

بر سر سجاده و تسبیح و بر زنار بحث

با رقیبان جنگ ما در کوی او نبود عجب

از خمارآلودگان در خانهٔ خمار بحث

نیست ما را گفتگو ما بندهٔ امریم و بس

هر که را باشد جوابی می کند بسیار بحث

کار عاقل نیست با ابنای عالم گفتگو

جهل باشد گر کند گلدسته ای با خار بحث

عاقلان را از چه رو کین است با اهل حضور

بس عجیب است این که دارد خواب با بیدار بحث

زینهار ای دل به دونان نرد یکرنگی مباز

می کنند این قوم ظالم بر سر دینار بحث

هر که دارد در جهان از رتبهٔ خود گفتگو

شیخ بر منبر، سعیدا راست بر اشعار بحث