گنجور

 
سعیدا

در نگاه بت خودکام نمی باشد مهر

در دل سنگ دلارام نمی باشد مهر

ماهرویان دمشقی ز وفا بی خبرند

راست بوده است که در شام نمی باشد مهر

رحم در حلقهٔ آن زلف خم اندر خم نیست

از ازل در نگه دام نمی باشد مهر

بسکه سرد است جهان در نظر گرمروان

زان سبب بر سر این بام نمی باشد مهر

آفتابی است نهان در خم هر حلقهٔ زلف

این غلط بوده که در شام نمی باشد مهر

همه کس دوست شود با تو اگر داری دوست

چون بود پایهٔ الزام نمی باشد مهر

رحم را جا سر مو نیست در ابروی بتان

تیغ را بر همه اندام نمی باشد مهر

خبر از تشنه لبان، بحر کجا می گیرد

هر که را کام سرانجام نمی باشد مهر

با سعیدا نکند یار جفا خود چه کند

در دل سنگ دلارام نمی باشد مهر