چون شود آشفته زلفش از نسیم بی خبر
جنبش زلفش کند رخسارهاش را [نیلفر]
طوطی ما نطق خود را می تواند سبز کرد
حرف شیرینش کند چوب قفس را نیشکر
بوی گل از پا نیفتد گر فتد گل پیش پا
هر نسیمی می شود بر نکهت گل بال و پر
چون توان دیدن بلایی را که از اعجاز لطف
خویش را پنهان تواند کرد در عین نظر
از چنین بزمی نمی دانیم چون خواهیم رفت
یار بی پروا جهان بدمست و یاران بی خبر
در دل زندانیان را چون به تحریک آورد
نالهٔ زنجیر هم در گوش ما دارد اثر
ما نظربازیم از هر جا تماشا می کنیم
نیست غم گر افکند آن طاق ابرو از نظر
هست تا دل کی ز دست فکر می گردد خلاص
می کشد هر دم گریبان بحر را موج دگر
جوهر مردی در آن ساعت نمایان می شود
چون کنند آیینه مردان روبرو با هم دگر
ننگ و ناموسی نماند حرص چون آید به جوش
آب از رو می رود در وقت گرما بیشتر
نیست تا محشر سعیدا با شهیدانش خمار
خورده اند از نیش خنجر باده های درد سر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر
جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر
طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال
و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر
چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش
[...]
بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر
گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا
[...]
اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر
نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر
اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد
جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟
خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته
[...]
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست
[...]
مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ
لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ
قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ
فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.