گنجور

 
سعیدا

مگذار در حریم خرابات، پای بحث

[جایی] که جام باده بود نیست جای بحث

بیگانه گشته ایم ز معنی به چشم خلق

هرگز نکرده ایم زبان آشنای بحث

واعظ به زور شانه محاسن دراز کرد

افکنده است تا سر زانو ردای بحث

سررشتهٔ سلوک به دست آر تا به جهد

با سوزن جواب بدوزی قبای بحث

صدگونه بحث هست سعیدا جواب کو

زینهار با کسی نکنی ماجرای بحث