گنجور

 
سعیدا

سینهٔ ریش است قانون، بانگ نی معنی است بکر

شیشه مصراعی است موزون، جام می معنی است بکر

روی او خورشید و خود گردون بناگوش است صبح

قصهٔ عمر است زلفش خط وی معنی است بکر

در سراغ ناقهٔ لیلی به هر صحرا و دشت

گفت هر جا دید مجنون نقش پی معنی است بکر

هر که واقف گشته از اسرار او را در نظر

برگریزان خزان سرمای دی معنی است بکر

سر آن تنگ دهان مضمون آن موی میان

در تصرف دم مزن زنهار هی معنی است بکر

اهل دولت را اگر واقف شوند از اصل کار

نقل کاووس و حکایت های کی معنی است بکر

آنچه در عالم سعیدا می توان دیدن به چشم

گر بود خورشید و مه بالله کی معنی است بکر