گنجور

 
سعیدا

مرا دمی نفسی لحظه ای و آنی نیست

که با جفا و وفا از تو امتحانی نیست

بجز مشاهدهٔ آن جمالبی کم و کیف

در آن جهان که منم ماه و آسمانی نیست

شهید عشق تو را بهتر از دم شمشیر

میان معرکه امروز ترجمانی نیست

کم است از قدح خشک و کاسهٔ تنبور

هر آن سری که در او شورش و فغانی نیست

همای روح شود صید آن چنان جسمی

که در شکنجهٔ یک مشت استخوانی نیست

قسم به شیشه و پیمانه بینوایان را

که به ز پیر خرابات مهربانی نیست

من از ته دل و جان عندلیب آن با غم

که در قفای بهاران او خزانی نیست

هر آن که سر ز دو عالم کشیده می بینم

که جز در تو پناهی ز آستانی نیست

ز گفتگو چه کند غنچه لال اگر نشود

که در ادای سخن های دل زبانی نیست

خوش است حال سعیدا به یمن همت عشق

که در تدارک برگی و آشیانی نیست

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

مرا که هیچ نصیبی ز شادمانی نیست

بسی تفاوتم از مرگ و زندگانی نیست

بروزگار جوانی اگر ترا رنگیست

مرا بجز سیبی رنگی از جوانی نیست

ز من فلک عوض عشوه عمر می خواهد

[...]

سعدی

خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست

پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست

درخت قد صنوبر خرام انسان را

مدام رونق نوباوهٔ جوانی نیست

گلیست خرم و خندان و تازه و خوشبوی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
جهان ملک خاتون

اگرچه یار مرا هیچ مهربانی نیست

ورا چو من به جهان هیچ بنده جانی نیست

فدای جان عزیزش هزار جان و جهان

مرا مودّت و عشق رخش نهانی نیست

یقین که در دل تو نیست مهربانی نیز

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
حسین خوارزمی

بقای عمر در این خاکدان فانی نیست

جهان پر از غم و امید شادمانی نیست

گل مراد از این آب و گل چه میجوئی

که در ریاض جهان بوی کامرانی نیست

برای صحبت یاران مهربان کریم

[...]

اهلی شیرازی

کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست

کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست

بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت

هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست

مراست جانی و خواهم به پات افشاندن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه