سرگشتهٔ تو خم نکند سر به هیچ باب
از آسمان فتد نفتد قدر آفتاب
دیروز طرفه صحبت گرمی نداشتیم
ما و خدنگ غمزهٔ او زلف و پیچ و تاب
واعظ بیا ز حق مگذر خوب قسمتی است
ما و شراب ناب، تو و مست و احتساب
پستان داغ سینه به طفلی مکیده ام
کی می رود ز ذایقه ام لذت کباب؟
امروز زلف [و] طرهٔ شب را گشوده است
در آسمان آینه کن سیر ماهتاب
بی او مدان که باده کشان باده می کشند
چشمی است پر ز گریهٔ خم ساغر شراب
بالله از عمارت کونین بهتر است
تعمیر پایهٔ در و بام دل خراب
خواهی شوی نهان ز اجل پیشتر ز موت
زودی بپوش چشم سعیدا برو بخواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا کی کنی عذاب و کنی ریش را خضاب؟
تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب؟
گفتم متاب زلف و مرا ای پسر متاب
گفتا که بهر تاب تو دارم چنین بتاب
گفتم نهی برین دلم آن تابدار زلف
گفتا که مشک ناب ندارد قرار و تاب
گفتم که تاب دارد بس با رخ تو زلف
[...]
ای باز کرده چشم و دل خفته را ز خواب،
بشنو سؤال خوب و جوابی بده صواب:
بنگر به چشم دل که دو چشم سرت هگرز
دیدهاست چشمهای که درو نیست هیچ آب
چشمهست و آب نیست، پس این چشمه چون بُوَد؟
[...]
چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب
رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه
بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
از گریه چون غرابم آواز در گلو
[...]
ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب
ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب
با همت تو وهم نداند برید راه
با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب
حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.