|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند. او طره و زلف معشوق را که به شکل مار پیچیده شده توصیف میکند و از تأثیر آن بر خواب و دل خود صحبت میکند. یک بوسه از او میتواند پاسخهای بسیاری را در دل به وجود آورد. شاعر از کمتاب بودن و ناتوانی در تحمل عشق سخن میگوید و میگوید که عشق او دلش را مانند یک کشتی در دریا برده است. در نهایت، او نمیتواند آه و ناله کند چرا که زیبایی معشوق همچون هلالی است که در جلوهگریاش، دل را ربوده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند از پیچ و تاب های موی او عبور کند، زلف او مانند ماری میشود و به خواب او میرود.
هوش مصنوعی: یک بوسهای که دل به آن نیاز دارد از آن دهان کوچک، صدها بحث و گفتگو را به وجود میآورد و لب آن شخص که همواره جوابگوست، به این مباحث میپردازد.
هوش مصنوعی: دل در برابر مشکلاتش پا به فرار گذاشت و مانند یک کشتی، خود را از بار سنگین صبر رها کرد و به حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: او اجازه نداد که کسی توانایی تحمل درد و رنج را داشته باشد، در حالی که مانند هلال، جلوه و زیباییاش در کنار او و در پیکر او، خودنمایی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماند بچنگ دشمن پرتاب تاب او
باشد گشاده بر همه ارباب باب او
بر من بتافت یار و بتابم ز تاب او
طاقت نماند پیش مرا با عتاب او
این روی پر ز دره و در خوشاب گشت
از آرزوی دره و در خوشاب او
از رشگ آن نقاب که بر روی او رسد
[...]
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
[...]
آن ترک نیم مست که جان شد خراب او
صد بار سوختیم ز ناز و عتاب او
بر طرف بام اگر مه شبگرد بیندش
شرمنده گردد از رخ چون آفتاب او
من کیستم که بوسه زنم پای دوست کاش
[...]
آمد بهار و لشکر گل در رکاب او
صحرانشین بود سپه بیحساب او
هر نوبهار طفل دبستان گلشنست
هر غنچه ایکه وا شده باشد کتاب او
بلبل بروی گل غزلی را که سر کند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.