ای کرده وطن تن، به سوی جان سفری کن
از جان گذر و جانب جانان نظری کن
بر خنجر و شمشیر زبان های فضولان
مانند کر از گوش تغافل، سپری کن
تا منزل مقصود خودی راه درست است
برخیز و به جان منت از این رهگذری کن
دارد خبری گر ز خرابات نگاهی
از بی خبری بی خبران را خبری کن
خواهی ز جهان کام چو ابنای زمان شو
رو در پی دیو و دد و تسخیر پری کن
در هر قدم از خویش نشان مان و بیاز باز
آن گاه به گم کرده رهان راهبری کن
گر سیم بری سیمبری سیمبر آید
برخیز سعیدا و برو فکر زری کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به سفر درونی و عبور از سطحینگری به عمق جان و حقیقت هست. شاعر از خواننده میخواهد که از ظاهر و حواشی دنیا بگذرد و به دنبال حقیقت و مقصود واقعی خود باشد. او تأکید میکند که با غفلت از سخنان بیاساس دیگران، باید به هدف راستین خود دست یابد. در نهایت، او از شنونده میطلبد که از اشتباهات خود درس بگیرد و با تلاشی جدی و هدفمند در مسیر درست قدم بردارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که در وطن زندگی میکنی، به سوی جانت سفر کن. از جسم خود جدا شو و به محبوبت نگاهی بیفکن.
هوش مصنوعی: بر روی خنجر و شمشیر، سخنهای بیمورد و حاشیهای دیگران را نادیده بگیر و با بیتوجهی به آنها، از خودت محافظت کن.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به هدف نهاییات میرسی، باید با اراده و انگیزه از مسیر درست پیروی کنی و با جان و دل از این سفر عبور کن.
هوش مصنوعی: اگر خبری از خراباتی وجود دارد، نگاهی به آن بینداز و کسانی را که از حال بی خبرند، از این خبر آگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در این دنیا به مراد خود برسی، به رفتار و کردار انسانها توجه کن و به دنبال قدرت و تسلط بر اوضاع باش.
هوش مصنوعی: در هر قدمی که برمیداری، نشانهای از خودت بگذار و وقتی به بیراهه میروی، باز هم به تو راهنمایی میرساند.
هوش مصنوعی: اگر به جستجوی نقره بروی، نقره به دستت خواهد آمد. پس برخیز، ای سعید، و به فکر زری باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای باد سحرگاهی زینجا گذری کن
وز بهر من دلشده عزم سفری کن
چون بلبل سودازده راه چمنی گیر
چون طوطی شوریده هوای شکری کن
فرهاد صفت روی به صحرا نه و چون سیل
[...]
ای سرو سهی قد به سوی ما گذری کن
بر حال دل سوختگانت نظری کن
ای باد صبا ما ز غمت بی خبرانیم
از حال دل بی خبرانش خبری کن
ای آه غم آلوده که در سینه مایی
[...]
برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن
چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن
ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن
وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن
چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی
[...]
ای دل به خرابات حقیقت گذری کن
خود را به دو پیمانه جهان دگری کن
با مردم دیوانه قلم را نبود کار
از داغ جنون تیر قضا را سپری کن
کردی سفر دور بسی سود نبخشید
[...]
ای آه خدا را سوی لیلا سفری کن
او را زدل خسته مجنون خبری کن
مگذار حریفان دغا را تو در این کوی
ای آن جهان سوز من امشب اثری کن
از هستی من گرد برانگیخت فراقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.