ناخورده شراب ناب مستیم
نادیده خدا خداپرستیم
خورشید با ما سجود دارد
هر چند که ما ز خاک پستیم
در کفر سواد اعظم عشق
زنار ز دست فقر بستیم
دیدیم جز او فنای مطلق
چه تحت و چه فوق هر چه هستیم
چون بحر خیال موج زن شد
در زورق فکر خود نشستیم
سرتا سر کاینات گشتیم
از قید قیود عقل جستیم
دیدیم طلسم بود و نابود
با سنگ محبتش شکستیم
جز کفر، رهی به دین ندیدیم
هر چند که مؤمن الستیم
بی نفی نشد ثبوت، واجب
از کفر به زور کفر، رستیم
در قبضهٔ قدرتیم چون ما
بیهوده به فکر قبض و بسطیم
بستیم نظر ز بد سعیدا
در خانهٔ عافیت نشستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کودکی از امید و از بیم
مشغول شده به درس و تعلیم
کاموخته شد چو خرد، با سیم
کالای بزرگ را بود بیم
نی مال و نه زر نه گنج و نه سیم
آسوده ز خوف و ایمن از بیم
ما جام جهان نمای ذاتیم
ما مظهر جمله صفاتیم
ما نسخه نامه اللهیم
ما گنج طلسم کائناتیم
هم صورت واجب الوجودیم
[...]
ما را که به تختگاه تعلیم
بنهاده به فرق تاج تکریم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.