گنجور

 
سعیدا

بریده‌ام ز دو عالم به ارهٔ اخلاص

که تا رسد به کفم برگ سدرهٔ اخلاص

چو نیست معنی اخلاص، کی به کار آید

اگر هزار بخوانی تو سورهٔ اخلاص

در آفتاب قیامت پناه می خواهی

ز روی صدق به دست آر سایهٔ اخلاص

ز مخلصان سر زلف آن پری روییم

گره گشای دل ماست طرهٔ اخلاص

زهفت خوان فلک وسعتش گشاده تر است

چه همت است خدایا به سفرهٔ اخلاص

ز چرب و نرم خسیسان روزگار، سعید

هزار مرتبه به خشک سفرهٔ اخلاص