گنجور

 
سعیدا

جامع رشک جنان فیض اثر دیدیم ما

گوییا در شام دنیای دگر دیدیم ما

سقف جامع با سراجات منیرش بی گمان

آسمان و کوکب و شمس و قمر دیدیم ما

واعظان در هر طرف سرگرم وعظ خویشتن

سرخوش از ذکر خدا دیوار و در دیدیم ما

باخبر با بی خبر را اندرین دارالامان

بی خبر از خویش و از حق باخبر دیدیم ما

وعدهٔ فردا مهیا در دمشق امروز بود

فیض شامش را فزون تر از سحر دیدیم ما

اندرین معبد ره فیض است باب و روزنش

در دل هر بیدلی از حق نظر دیدیم ما

نور احمد از مزار حضرت یحیی مبین

همچو بینایی ز مردم در بصر دیدیم ما

قاپوی جنت سعیدا نیست جز باب البرید

اهل غفران را از این در، در گذر دیدیم ما

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اسیر شهرستانی

جذبه‌ها زین کوشش بی‌بال و پر دیدیم ما

کعبه و بتخانه را در یک سفر دیدیم ما

هجر ما آیینه وصل است و بعد آیین قُرب

هر قدر شد دور آن را بیشتر دیدیم ما

از غبار ما بهار چشم حیران می‌چکد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه