گنجور

 
سعیدا

ندارد منت بار لباس از هیچ کس دوشم

نباشد چون کمان غیر از خدنگ غم در آغوشم

چو افلاطون به وحدت سال ها در خم کنم مسکن

چو می با خام طبعان و هواخواهان نمی جوشم

به چندین جامهٔ ارزق که ای زاهد به برداری

تو عیب من نمی پوشی و من عیب تو می پوشم

ز خود رفتم نرفتم هیچ گه از یاد [و] فکر غم

بسی گشتم چو دیدم در دل شادی فراموشم

به فریاد کجا خم می رسد یا شیشه یا ساغر

مگر دریا شود می تا کند یک لحظه مدهوشم

ز حرف سخت سنگ کودکان بهتر که از دردش

نشد پر خاطر دیوانه ز این پر شد از آن گوشم

شب وصلش نبودم باخبر از نشئهٔ مجلس

سعیدا بر دل امروز یاد صحبت دوشم

 
 
 
ناصر بخارایی

من آن رندم که کفر و دین به جام باده بفروشم

به یاد یار بی درد، سرِ اغیار می نوشم

بر آرم دوزخ از سینه، که در جنت زنم آتش

اگر از شوق دیدارت به روز حشر بخروشم

چنانت دوست می‌دارم که با خود گشته‌ام دشمن

[...]

اسیری لاهیجی

من آن رند خراباتم که هشیارانه می نوشم

من آن قلاش رسوایم که دایم مست و بیهوشم

من آن دردی کشم که نام و ناموس دو عالم را

ز بیباکی و استغنا بجام باده بفروشم

منم آن بحر بی پایان که صد دریا و صحرا را

[...]

فصیحی هروی

گوارا باد آیات تجلی بر لب هوشم

اگر بخشد ثوابش را به دوزخ دیده و گوشم

همه دردم همه داغم همه آهم افغان

محبت کاش سازد در دل یاران فراموشم

مهیا می‌کنم از بهر خویش اسباب ناکامی

[...]

صائب تبریزی

چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم

که آید در نظرها خشک چون محراب آغوشم

ز بوی خون دل نظارگی را آب می‌سازم

به ظاهر چون لب تیغ از شکایت گرچه خاموشم

جنون من شد از زخم زبان ناصحان افزون

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

بغل بر هم نمی‌آید ز ذوق آن برو دوشم

چه حسرت‌‌ها به بر دارد خوشا اقبال آغوشم

من از یاد تو نادانسته هم بیرون نیارم رفت

که می‌ ترسم کنی دانسته از خاطر فراموشم

به راه بیخودی‌ها آمد و رفت خوشی دارم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه