ما را اگرچه [خوار] نمود افتقار ما
آن است بیشتر سبب افتخار ما
داریم اشک سرخ و رخ زرد از غمش
در یک چمن نشسته خزان و بهار ما
از هر دو کون مهر تو کردیم اختیار
ز این بیشتر چه کار کند اختیار ما؟
داریم غربت و الم هجر و شکر و صبر
درمان درد یار بود در دیار ما
دریای اضطراب اگر نیستیم چون
ننشست هیچ سروقدی در کنار ما؟
در عالم مثال چو ماه است و آفتاب
با قدرتش معاملهٔ اقتدار ما
دست طلب به مذهب ما بسکه نارواست
دایم کج است پنجهٔ برگ چنار ما
شهباز اوج همت ما زاغ گیر نیست
دنیا به خط و خال نگردد شکار ما
پروانه سر به زانوی حیرت نهد سعیدا
روشن اگر کنند چراغ مزار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفاهیم افتخار و غم عشق میپردازد. شاعر اشاره دارد که اگرچه ما به خاطر افتخار و مقام خود تحقیر شدهایم، اما همین افتخار بیشتر بر اعتبار ما میافزاید. او از درد و غم ناشی از فراق معشوق سخن گفته و در عین حال وجود شکر و صبر را در این راستا مهم میداند. شاعر احساس غربت و دلتنگی را توصیف میکند و به قدرت عشق و اختیار اشاره میکند که در زندگی نظاممند ما نقش اساسی دارد. او تأکید میکند که زندگی واقعی ما تحت تأثیر عشق و ارتباطات معنوی شکل میگیرد و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق، حتی در سختیها، راهگشا و نجاتدهنده است.
هوش مصنوعی: اگرچه ما را به خاطر نیازمان تحقیر میکنند، اما در حقیقت همین نیاز باعث افتخار ماست.
هوش مصنوعی: در میان چمنی نشستهایم که هم نشانههای گریز پای فصل بهار را دارد و هم غم و اندوهی که همچون خزان بر دل ما سنگینی میکند. در این حال، اشکهای ما به رنگ سرخ و چهرهامان زرد شده است.
هوش مصنوعی: ما تصمیم گرفتهایم که عشق و محبت تو را برگزینیم، حالا از این انتخاب چه کاری بیشتر میتوانیم بکنیم؟
هوش مصنوعی: در این دیار با احساس تنهایی و اندوه جدایی زندگی میکنیم، ولی با شکرگزاری و صبر، درد فراق یار را تحمل میکنیم.
هوش مصنوعی: اگر ما در دریای اضطراب نباشیم، پس چرا هیچ کسی با قامت راست در کنار ما نمینشیند؟
هوش مصنوعی: در دنیای خیال، وجود او مانند ماه و خورشید میدرخشد و قدرتش موجب تسلط و اقتدار ما میشود.
هوش مصنوعی: طلب کردن و خواستن از مذهب ما به حدی نامناسب است که همیشه انگشتان اشارهام مانند شاخههای درخت چنار به شکل نادرستی دراز میشود.
هوش مصنوعی: ما پرچمداران بلندپروازی هستیم و به راحتی در دام دنیا گرفتار نمیشویم؛ زیباییها و زرق و برق دنیا نمیتواند ما را فریب دهد.
هوش مصنوعی: پروانه با حیرت سرش را روی زانویش میگذارد، ای سعید، اگر چراغ مزار ما را روشن کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.