گنجور

 
سعیدا

خط سبزی تماشا کردم از رخسار گلگونش

نخواندم لیکن از انداز پی بردم به مضمونش

مدان آسان طریق خانهٔ دیوانه ای عاقل

که می آید برون از عهدهٔ یک بر مجنونش؟

سیه ماری است زلف او که در تدبیر تسخیرش

بسی کردم نه جادو می کند کار و نه افسونش

نشد تار مخالف راست با من چرخ را هرگز

که او بد می نوازد من نمی رقصم به قانونش

کند یک سرمه دانش کار صد مینای پر می را

چو سازد با شراب غمزه زهر چشم افیونش

بلای قامتش کی می رسد با فتنهٔ چشمش

برابر کی شود روز قیامت با شبیخونش؟

شرابم می دهد تسکین خاطر در غم آن لب

سعیدا میْ‌پرستم کرد آخر لعل میگونش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode