گنجور

 
سعیدا

خیرالامور اوسط اولاد آدمیم

در عین عالمیم و مبرا ز عالمیم

در مفلسی است چاشنی حد اعتدال

چون کاسهٔ تهی نه زیادیم و نه کمیم

در دامگاه حادثه صیدی چو ما که دید

رامیم با شکاری و از خویش می رمیم

دیدیم تا در آینهٔ دل جمال دوست

اسکندر زمانه و هم جام و هم جمیم

ما را تلاش چشمهٔ حیوان چو خضر نیست

آب حیات یافته از چاه زمزمیم

ای دل صفای مروه ز سعی تمام ماست

ما در حریم خاص دل و دیده محرمیم

[ار هست] جور چرخ به نیکان تو ای رقیب

با ما بدی مکن که ز نیکان عالمیم

تاب نگاه گرم نداریم از کسی

بر روی روزگار مگر چشم شبنمیم

برهان ما کلام خداوندگار ماست

هر جا که می رویم سعیدا مکرمیم

 
 
 
کاشی‌چینی - بازی جورچین ایرانی
کمال خجندی

ما در حریم مجلس عشاق محرمیم

با درد پار صاحبه و با ناله همدمیم

تا نوبت غلامی آن در به ما رسید

هر جا که می رویم عزیز و مکرمیم

عاقل خبر نیافت که ما را طریقه چیست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

هر چند ما به جسم ز اولاد آدمیم

اما به روح پاک ز ابنای خاتمیم

هستیم بی نیاز و فقیریم از همه

این از کمال ماست که محتاج عالمیم

جام جهان نما که به ما نور خود نمود

[...]

اسیری لاهیجی

ما در هوای وصل تو شیدای عالمیم

پیوسته با خیال تو شادان و خرمیم

ما در خیال زلف پریشان بیقرار

آشفته خاطریم و بسودای محکمیم

مونس کجا شویم به زهاد چونکه ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه