آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط
در دور روی یار نمود اعتبار خط
سنبل چسان کشد سر خود در بنفشه زار
از پا فتاد زلف تو در روزگار خط
بر روی خویش تیغ جفا را چه می کشی
مشق ستم مساز پی اقتدار خط
دل چون سفینه می رود از خویشتن که گاه
دریای حسن موج زند در کنار خط
ابرو کمان من، صف مژگان ناز را
بر هم مزن که مورچه پی شد سوار خط
خط بر رخش دمید سعیدا چه گریه است
طوفان نمی برد ز دل کس غبار خط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت ابراز عشق و احساسات شاعر میپردازد. شاعر با اشاره به بهار و زیباییهای طبیعی، به محبوب خود اشاره میکند و از جذابیتهای او میگوید. او به زلف و ابروی محبوبش پرداخته و تأثیر آنها بر دل خود را توصیف میکند. شعر همچنین بیانگر حسرت و درد جدایی است، به طوری که شاعر از غم و اندوهی که بر دلش سنگینی میکند، سخن میگوید. در نهایت، شاعر به زیباییها و ستمهای عشق اشاره کرده و به فردی که محبوبش را میآزارد، انتقاد میکند.
هوش مصنوعی: در نهایت، بهار با زیبایی و لطافتش بر چهره محبوب نمایان شد و این زیبایی، ارزش و اعتبار خطوطی که بر چهره او نقش بسته را دوچندان کرد.
هوش مصنوعی: سنبل چگونه میتواند سر خود را در کنار بنفشهها بلند کند، در حالی که زلف تو به زمین افتاده است و در این دوران غمانگیز قرار داریم؟
هوش مصنوعی: چرا بر خودت زخم میزنی و با ظلم و ستم بر خودت، قدرت و تسلط را نشان میدهی؟
هوش مصنوعی: دل مانند یک کشتی از خود دور میشود، زیرا گاهی دریاچه زیبایی در کنار خطی مواج میزند.
هوش مصنوعی: ابروی کمانمان، لطفاً با مژگان زیبا به هم نزنید که مورچهای بر خطی سوار شده است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصویر کشیدن چهرهای پرداخته که بهطرز خاصی خوشحال و شاداب است. با این حال، احساساتی از عمق دل به تصویر کشیده میشود که مانند طوفانی در حال جوش و خروش است. این تضاد بین ظاهری شاد و احساسات درونی، نشاندهندهای از غم و اندوهی است که در دل نهفته است، اما هیچکس از آن باخبر نیست و گویی هیچکس نمیتواند این غم را از دل او برطرف کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط
دارم غبار خاطر از آن مشکبار خط
جانا، محقق است که جز کاتب ازل
بر برگ لاله ات ننوشت از غبار خط
یاقوت جوهر دهنت آب زندگیست
[...]
بر گل ترا که گفت ز سنبل برار خط
وز مشک ناب بر ورق گل نگار خط
بی خط به بندگی تو اقرار کرده ایم
آخر چه حاجتست خدا را میار خط
بر عارض چو آب تو حسن دگر فزود
[...]
گر من ز شوق یار فرستم بیار خط
یکحرف ازان ادا نشود در هزار خط
خوش صفحه ییست روی تو یا رب که تا ابد
هرگز بر آن ورق نفشاند غبار خط
ما را بدور حسن تو با نوخطان چکار
[...]
گر من ز شوق خویش نویسم بیار خط
یک حرف از آن ادا نشود در هزار خط
خوش صفحه ایست روی تو، یارب! که تا ابد
هرگز بر آن ورق ننشاند غبار خط
ما را بدور حسن تو با نو خطان چه کار؟
[...]
گرد گلت کشید ز عنبر حصار خط
شد شاهد جمال ترا پرده دار خط
بنشست گرد رشک بر آیینه ماه را
تا ماه من نمود بگرد عذار خط
روزم بسان شمع سیه شد ز دود آه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.