پاس گر می داشتم شب های تار خویش را
صید می کردم دل معنی شکار خویش را
از خیال موی او کردم قلم و آنگه [به چشم]
نقش بربستم به خون دل نگار خویش را
مشرق خورشید می، شد چون دهان شیشه ام
مغرب مینا نکردم جز کنار خویش را
در خیالش رفتم از خود خاطرم شد بی رقیب
می کشم دزدیده از خود انتظار خویش را
از سبک روحی به خاکم بال و پر بخشیده اند
با صبا همدوش می سازم غبار خویش را
معنی بیگانه خواهد آشنا شد ز آب چشم
سیر خواهم کرد آخر خارخار خویش را
طوطی ما بسکه حرف از شکر لب می زند
کام شیرین می کند آیینه دار خویش را
نسبت آزادگی با سرو دور است از شعور
سرو در کار دل ود کرده بار خویش را
با وجود آن که در رویت غبار خط نشست
روبرو هرگز نگشتی خاکسار خویش را
چون چمن هرگز نشد عیشم به ناکامی تمام
طرح دادم با خزان آخر بهار خویش را
تا نماند از دل سختت سعیدا یادگار
همچو خود در خاک بر سنگ مزار خویش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی عمیق و عاشقانه شاعر است. شاعر در شبهای تار خود به شکار دل محبوبش میپردازد و با خیال او زندگی میکند. او با موی محبوبش نقش میزند و چهرهاش را از خون دل به تصویر میکشد. شاعر با وجود تنهایی و دوری از محبوب، همچنان به یاد او میباشد و از روح آزادی برخوردار است. او دلتنگی و اشتیاق خود را به تصویر میکشد و تلاش میکند تا یاد محبوبش را از دل نرود. در نهایت، شاعر به این باور میرسد که باید یاد محبوب را مانند مزارش در دل نگه دارد و بدون آن، زندگیاش نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر در شبهای تاریک زندگیام به زیبایی و عشق میپرداختم، میتوانستم دلباختهی واقعیات و معانی وجودم را به دام اندازم.
هوش مصنوعی: از روی خیال موی او دلم را به قلم کشیدم و سپس با اشک دل، تصویر محبوبم را در چشمم نقش بستم.
هوش مصنوعی: خورشید می در شرق درخشان است، اما من تنها به لب شیشهای خود توجه دارم و به جز همان میل و خواست خود، به چیزی دیگر نظر نمیکنم.
هوش مصنوعی: در خیال او، از خودم جدا شدم و در ذهنم خاطرهای بیرقیب شکل گرفت. من به طرز پنهانی انتظار خودم را زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: از یک روح سبک و آزاد، مرا به زمین فرود آوردهاند و همراه با نسیم، تلاش میکنم تا غبار زندگیام را پاک کنم.
هوش مصنوعی: من انتظار دارم که احساساتم از طریق اشکهایم به دیگران منتقل شود و در نهایت درد و رنجهای خود را از این طریق تسکین دهم.
هوش مصنوعی: طوطی ما به قدری از شیرینی صحبت میکند که با کلامش میتواند دل هر کسی را شاد کند و زیباییهای خود را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: برداشت از این بیت به این صورت است که آزادگی و رهایی به نوعی از درک و شعور بالایی نیاز دارد. این درک عمیق از مسائل قلبی و احساسی در وجود انسان باید شکل بگیرد تا بتواند بار و مسئولیتهای خود را به درستی تحمل کند. به عبارتی، کسی که واقعاً آزادگی در درونش جاری است، باید از شناخت و آگاهی عمیق بهرهمند باشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه چهرهی تو غبار زمان را به خود گرفته، هیچگاه در مقابل من کوچک و خاضع نشدی.
هوش مصنوعی: چون زندگیام هرگز به کام تمام نشد، با آمدن فصل پاییز، آخرین زیباییهای بهار خود را به نمایش گذاشتم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که از دل قسیالقلب تو چیزی باقی نماند، یادگاری همچون خودت در خاک، بر سنگ مزار خودت خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بیوفا یاران که بربستند بار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
[...]
ما به دست یار دادیم اختیار خویش را
حاصلی زین به ندانستیم کار خویش را
بر امید آن که روزی کار ما گیرد قرار
سالها کردیم ضایع روزگار خویش را
ریختی خون دلم شکرانه بر جان من است
[...]
باشد آن روزی که بینم غمگسار خویش را
شادمان یابم دل امیدوار خویش را
شد دو چشمم ز انتظارش چار در راه امید
چار جانب وقف کردم هر چهار خویش را
شاید ار بر خاک خسپم همچو گل پر خون کنار
[...]
ای بچشم دل ندیده روی یار خویش را
کرده ای بی عشق ضایع روزگار خویش را
کعبه رو سوی تو دارد همچو تو رو سوی او
گر تو روزی قبله سازی روی یار خویش را
عشق دعوی می کنی، بار بلا بر دوش نه
[...]
هرگه از تب زرد یابم گلعذار خویش را
در خزان رو کرده بینم نو بهار خویش را
در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
غرقه بحر بلا جان نزار خویش را
از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.