گنجور

 
سعیدا

به پیش چشم من دریا چه چیز است

به ذوق خاطرم صحرا چه چیز است

اگر امروز چیزی نیست حاصل

بگو ای زاهدا فردا چه چیز است

صفات آن لب شیرین ز من پرس

مگس داند که در حلوا چه چیز است

تماشای تو باشد حاصل چشم

وگرنه دیدهٔ بینا چه چیز است

در اول داو، عقبی را ببازند

قمار عشق را دنیا چه چیز است

به غیر از شهره از خلوت چه باشد

که جز آوازه از عنقا چه چیز است

سعیدا کام خواهی یافت از او

به کویش این همه غوغا چه چیز است