کریمان را چه شد یارب کریمی
نمی بینم ز کس لطف عمیمی
نشانی از کریمان نیست امروز
در این عالم بجز عظم رمیمی
به گوشش اه نتوان کرد از ترس
که گل آشفته گردد از نسیمی
گذشتن از صراط آسان نباشد
که می خواهند ذهن مستقیمی
اگر فرعون را دانند دانند
که می باید به هر کس یک کلیمی
بیاور ای نسیم از کوی جانان
پیامی یا غباری یا شمیمی
درون سینه دل چون کرد مسکن
که هر جا کعبه می باید حریمی
دگر یاری نمی کردم به یاری
اگر می داشتم یار قدیمی
شکستی عهد و پیمان سهل باشد
مبادا بشکنی قلب سلیمی
شنو شعر سعیدا را و درکش
به گوش خویشتن در یتیمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شود پالوده از طبع بهیمی
به دست آرد کتبهای حکیمی
مکن بیداد با یار قدیمی
که گر تندی نگارا هم رحیمی
ز شاگردانِ افلاطون حکیمی
که ذوالقرنین را بودی ندیمی
به امر شرع بی ترسی و بیمی
بباید دادنت از بیست نیمی
گرامی دری از بحر کریمی
ز مادر ماند با اشک یتیمی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.