ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب نیست
از چشم زخم دام چه دل ها کباب نیست
بی فکر نیست صوفی پشمینه پوش ما
آیینه در لباس نمد بی حساب نیست
کی می رسد خیال به دامان وصل او
گل نی ستاره نیست مه و آفتاب نیست
ره در حریم باده پرستان نمی دهند
آن دل که در محبت جانان کباب نیست
یک کاسه ای که بر کف دریا نهاده اند
ای تشنگان روید که غیر از حباب نیست
در کوی التفات نخوانند دلبرش
آن دلبری که در بر دل بی حجاب نیست
از جا مرو ز یأس سعیدا که مهوشان
خواهند زد به تیر نگه اضطراب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس ترس و نگرانی از عواطف و عشق میپردازد. شاعر از چشمزخم و آسیبهایی که ممكن است از محبتهای ناهنجار به دل برسد، میگوید. او به دور از دنیای مادی و دلمشغولیهای روزمره، به جستجوی وصال و نزدیکی به معشوق میپردازد و به چالشهایی که در این مسیر وجود دارد، اشاره میکند. برازندگی و زیبایی دلبر او را توصیف میکند و تأکید میکند که در کوی محبت، چشمانتظاری و یأس بیفایده است. نهایتاً، به این نتیجه میرسد که زیبایی و عشق واقعی در دسترس نیست و باید از یأس دوری کرد.
هوش مصنوعی: میترسم از نگاهی که در آن خواب و آرامش وجود ندارد. از چشمزخم و حسادت، که دلها را مانند کباب میکند و به آنها آسیب میزند.
هوش مصنوعی: صوفی که لباس پشمی بر تن دارد، بیفکر نیست؛ او در حقیقت همچون آینهای است که در پوشش نمد، نمایانگر خود را نشان میدهد و این نشاندهندهی عمق بیحساب و توجه او به مسائل روحی و معنوی است.
هوش مصنوعی: کی میرسد زمانی که بتوانم به آغوش وصال او برسم؟ این عشق من نه به مانند گل است، نه ستاره، و نه به زیبایی ماه و آفتاب.
هوش مصنوعی: در مسیر کسانی که به میپرستی مشغولند، اجازه ورود به کسی که قلبش در عشق محبوبش آتشین نیست، داده نمیشود.
هوش مصنوعی: یک ظرفی که در بستر دریا قرار داده شده، فقط حبابی دارد و هیچ آب دیگری در آن نیست. ای تشنگان، بیایید که به غیر از این حباب چیزی پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: در جایی که عشق و محبت واقعی وجود دارد، محبوب به کسی که دلش را به او سپرده، توجهی نمیکند، زیرا او هیچگاه به طور واقعی و صمیمانه در معرض دید قلب من نیست.
هوش مصنوعی: از ناامیدی دور شو و با امید به آینده زندگی کن، چرا که کسانی که در بیتفاوتی و ناامیدی خود را غرق کردهاند، به تو آسیب نخواهند زد. نگرانی و اضطراب بیفایده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
[...]
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست
آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ
صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست
از آفتاب جود تو ای آفتاب دین
[...]
احوال ناتوانی ایام خویشتن
در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
داریم دلبری که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
در بند خواب او همه حیران بمانده ایم
[...]
بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
[...]
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.