نشئهٔ سرشار چشم مست ساقی کار کرد
راه ناهموار هستی را به ما هموار کرد
غنچه شد آشفته و زاری کنان از خویش رفت
بسکه بلبل در گلستان ناله های زار کرد
خواب غفلت برده بود از هوش ما را لیک دوش
گفتگوی مردم چشم بتان بیدار کرد
سر دگر بیرون نیارد همچو گنج از زیر خاک
هر که عیب مفلسی ها را به ما اظهار کرد
بادهٔ شب برده بود از کار ما را لیک صبح
طرفه جام پر ز آب و آتشی در کار کرد
همچو خفاش از رخ خورشید تابان کور بود
عشق بازی های ما را آن که او انکار کرد
دست بی باکان سعیدا کی رسد بر دامنش
نازنینی را که عصمت گرد او دیوار کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تأثیر شگفتانگیز عشق و شراب بر زندگی انسانها میپردازد. شاعر به نقش ساقی (عاشق) اشاره میکند که با چشمان پر از مستیاش، راه دشوار زندگی را برای آنان هموار میسازد. او به وضعیت آشفته غنچه و نالههای بلبل در گلستان اشاره میکند که نشاندهنده درد و رنج عشق است. همچنین، شاعر به خواب غفلت اشاره میکند که مردم را از هوش برده بود، اما گفتگوهای عاشقانه بیداری را به آنها بازمیگرداند. در نهایت، شاعر به عشق و گرما و زیبایی آن اشاره میکند و بیان میکند که عشق را نمیتوان نادیده گرفت، و در پایان، به فردی که در عشق مست میشود، اشاره میکند که دستی به دامن عشق نمیتواند بزند.
هوش مصنوعی: حالت شاداب و سرمستی چشمان نوشیدنیساز، به ما کمک کرد تا مسیر دشوار زندگی را آسانتر طی کنیم.
هوش مصنوعی: غنچه به خاطر نالهها و زاریهای بلبل در گلستان دچار آشفتگی شد و از خود بیخود گردید.
هوش مصنوعی: ما در خواب غفلت به سر میبردیم، اما شب گذشته گفتوگوهای مردم و دیدن چشمهای زیبا ما را از خواب بیدار کرد.
هوش مصنوعی: هر که عیب و نقص فقر و تنگدستی را به ما نشان دهد، مانند گنجی است که از زیر خاک بیرون آمده و دیگر نمیتواند به سر خود برگردد.
هوش مصنوعی: شراب شب باعث شده بود که ما از کار و زندگی خود غافل شویم، اما صبح زود نوشیدنی عجیبی پر از آب و آتش ما را دوباره به کار واداشت.
هوش مصنوعی: عشق بازیهای ما را کسی که انکار کرد، مانند خفاشی بود که از تابش روشنایی خورشید نابینا شده بود.
هوش مصنوعی: دستی به کسی شجاع و خوشبخت نمیرسد که اطرافش دیواری از پاکی و عفت ساخته شده باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه فروردین جهانرا از در دیدار کرد
ابر فروردین زمین را پر بت فرخار کرد
باد گویی نافه های تبتستان بردرید
باغ گویی کاروان شوشتر آوار کرد
گلبن سرخ آستین صد ره پر یاقوت کرد
[...]
آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار کرد
دید چون رویت به عجز خویشتن اقرار کرد
رنج بیداری شبهای غم روشن نبود
خفته بودم پیش ازین، هجر توام بیدار کرد
سجه گر زنار شد بر مشکن، ای پرهیزگار
[...]
حسن روی حور جنت را فلک اظهار کرد
چون رخ خوب تو دید از کعبه استغفار کرد
وه چه کافر بود آن کز دیر مست آمد برون
بهر قیدم رشته تسبیح را زنار کرد
باغبان تا کرد تشبیه دهانش غنچه را
[...]
باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کرد
عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد
صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد
مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد
در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت
[...]
شمع، دوش از ناله من گریه بسیار کرد
غالبا سوز دل من در دل او کار کرد
حال دل می داند آن شوخ و تغافل می کند
این سزای آنکه سر عشق را اظهار کرد
ناله من این همه زان ماه خوش رفتار نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.