من و آن قامت شوخی که در هنگام جولانش
نشاند سرو را در خاک، اول تیر مژگانش
به هنگام تبسم معجزانگیز است آن لب ها
که گویا می چکد آب حیات از لعل خندانش
چه بی رحم است چشم فتنه انگیز کماندارش
که خون خشم می جوشد چو دل از نیش پیکانش
بسان [جسم] آخر روح او هم خاک خواهد شد
که از تن پروری ها استراحت می کند جانش
چه گلزاری است حسن او که هر شب در نگهبانی
برون برگ گل و چشم است شبنم در گلستانش
چه گنجانش که یوسف را دهم نسبت به آن بدخو
زند سرپنجه ها با دست بیضا خاک دامانش
غزالان کرده اند امروز ترک خوش نگاهی را
هنوز از خواب واناگشته چشم سرمه افشانش
صفای خاطر او را چو گل منکر که می گردد
دل پاکش نمایان است از چاک گریبانش
که را صبری که جان آید به لب و آن گه شود قربان
سعیدا میشوم من پیشتر از روح قربانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و توصیفاتی از ویژگیهای ظاهری و باطنی او ارائه میدهد. شاعر در بیان جذابیتهای چهره و لبخند معشوق به تصاویری دلنشین و شاعرانه پرداخته و از درد و اضطرابی که در دل دارد نیز صحبت کرده است. او به تب و تپش ناشی از عشق و همچنین رنجهای ناشی از نگاههای فتنهانگیز معشوق اشاره میکند. همچنین، شاعر توصیف میکند که این زیبایی نهتنها جسمی، بلکه روحی است و در نهایت برای معشوق جان خود را فدای عشقش میکند. این ابیات از احساسات عمیق و زیباییشناختی در عشق سخن میگویند.
هوش مصنوعی: من و آن عاشق زیبایی که وقتی به راه میآید، قامت بلند سرو را به پایین میآورد، چشمانش همچون تیر اول به قلبم میزند.
هوش مصنوعی: در زمان لبخند، آن لبها جادوگری خاصی دارند و به نظر میرسد که آب حیات از لبههای شاداب و قرمز آنها میچکد.
هوش مصنوعی: چشم زیبای کماندار بیرحم است و با نگاهش خون خشم را در دل میجوشاند، درست مانند زمانی که دل از نیش تیرش درد میکشد.
هوش مصنوعی: روح انسان نیز مانند جسم او در پایان به خاک میپیوندد و این موضوع به دلیل استراحتی است که جانش بعد از زندگی پرهیاهو و تنشهای جسمی به آن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: حسن او مانند گلزاری زیباست که هر شب در آن نگهبان است. برگهای گل و چشمانش مانند شبنم در گلستانش میدرخشند.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از یوسف (که نماد زیبایی و کمال است) یاد میکند و به کنایه به کسی اشاره دارد که در مقایسه با یوسف، رنگاستخوانی و بدچهره به نظر میرسد. بیان میکند که حتی اگر یوسف را به او نسبت دهد، باز هم نمیتواند با او رقابت کند و این به خاطر دستفرودهای بیرحم و تندخویی دیگران است که به یوسف لطمه میزنند. در واقع، شاعر به ناتوانی در درک ارزش واقعی قهرمانان و زیباییها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: امروز غزالها زیبایی را فراموش کردهاند و هنوز از خواب بیدار نشدهاند، در حالی که چشمهای سرمهای او درخشان و زیباست.
هوش مصنوعی: دل پاک او مانند گل، دلنشین و لطیف است، ولی زمانی که دلش ناراحت میشود، این خوشی و صفا از طریق چاک گریبانش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: صبر کدام است وقتی که جان به لب رسیده است؟ آنگاه من قربانی او میشوم. حتی قبل از این که روح قربان شود، من آمادهام که فدای او شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بود این چرخ گردان را که دیگر گشت سامانش؟
به بستان جامهٔ زربفت بدریدند خوبانش
منقش جامههاشان را کهشان پوشید فروردین
فرو شست از نگار و نقش ماه مهر و آبانش
همانا با خزان گل را به بستان عهد و پیمان بود
[...]
نبرده بوالحسن کافاق آباد است ز احسانش
علی کز همت عالی بزیبد تخت کیوانش
چو اندر بزم بنشیند همی ماه سما دانش
چو اندر صف بخواهد کین همی پیل دمان خوانش
نیاید روز کوشیدن برابر چرخ و کیوانش
[...]
سخا زریست کز همت زند رای تو بر سنگش
سخن نظمی است کز معنی دهد رای تو سامانش
ازین اندک هنر خاطر همی امید بگسستم
چو در مدح تو پیوستم هنر دیدم فراوانش
مرا دانی که آن باید که هر کو نیک شعر آید
[...]
همی جویم نگاری را که دارم چون دل و جانش
همی خواهم که یک ساعت توانم دیدن آسانش
اگر پیمان کند با من منم در خط پیمانش
وگر فرمان دهد بر من منم در بند فرمانش
نهاد اندر سرم ابری که پیدا نیست بارانش
[...]
دلم برد آن دلارامی که در چاه زنخدانش
هزاران یوسف مصرست پیدا در گریبانش
پریرویی که چون دیوست بر رخسار زلفینش
زره مویی که چون تیرست بر عشاق مژگانش
به یک دم میکند زنده چو عیسی مرده را زان لب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.