گنجور

 
سعیدا

عندلیب روح را تن آشیان گردیده است

یوسفی را چاه زندان خانمان گردیده است

عمرها شد جان به گرد کوی او دارد طواف

تن به عزم دیدن آن رو روان گردیده است

گر سرم گردد به گرد دل عجایب نیست این

بر سر یک نقطه ای نه آسمان گردیده است

ناتوانی بسکه ما را بر زمین افکنده است

آسمان در خانهٔ ما آستان گردیده است

بیشتر عرفان سعیدا جهل آمد بر درش

بس یقین‌ها بر سر آن کو گمان گردیده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode