شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما
رنگ پریده می شکند آب و تاب ما
پیچیده است حلقهٔ زلفش بر آن میان
گویا ز ماه بسته کمر آفتاب ما
آمد رقیب و باده کشید و خبر کشید
خوش توبه ها شکست ز بوی شراب ما
پیوسته سر دهد به هوای نگاه او
با بحر اتحاد ندارد حباب ما
حشر از میانه نامهٔ ما را برون فکند
شد جمع، خاطر از گنه بی حساب ما
ما عاشقیم هر که به تقلید دم زند
باشد گناه در پی امر صواب ما
آن شعله خو مزاج ندانم چه می کند
آتش فکنده در جگر دل کباب ما
از خط دور عارض و از حلقه های زلف
بر ماه بسته است کمر، آفتاب ما
کوتاه سیر، عمر سعیدا و راه دور
بیهوده نیست در پی جانان شتاب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما
آخر به رنگ ظرف برآمد شراب ما
از اشک تلخ ما کف خاکی نگشت سبز
نگرفت دست هیچ سبویی شراب ما
ما با خیال روی تو در خواب رفته ایم
[...]
تا کی بود ز راه خطا، پیچ و تاب ما
یارب کجاست هادی راه صواب ما
آتش زدیم و چون پر پروانه سوختیم
حرف خطا، به آب نرفت از کتاب ما
عالم ز کفر همچو دل شب سیاه شد
[...]
فهمیده چشم شوخ تو حال خراب ما
غوغای ناز تا چه کند با حجاب ما
از عشق خاکسار به جایی رسیده ایم
ماییم آسمان و دل است آفتاب ما
افسانه هرزه دردسر خویش می دهد
[...]
ای محو رنگ و روی تو جان خراب ما
پروانه چراغ تو مرغ کباب ما
از سنگ سرمه زیر سر ماست بالشی
ای شوخ چشم آمده یی تا به خواب ما
موی سفید پخته کند حرص خام را
[...]
پرکرده جرو لایتجزاکتاب ما
در انتظار نقطه کم است انتخاب ما
هردم زدن به وهم دگر غوطه میزنیم
توفان ندارد افت موج سراب ما
گردی دگر بلند نمیگردد از نفس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.