هر که دارد صنمی جور و جفایی دارد
دلبر ماست که مهری و وفایی دارد
در چمن تا به هوای تو روان کردم اشک
سرو تشریفی و گل نشو و نمایی دارد
عاشقی را چه غم از جور و جفای ایام
که به هر حال شبی ماه لقایی دارد
در خرابات بکش باده بگو یا شافی
که از او هر الم و درد دوایی دارد
هیچ کافر نفتد همچو سعیدا در هجر
که عجب بادیه و طرفه هوایی دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معشوق است. شاعر بیان میکند که کسانی که در عشق دچار رنجها و ظلمها هستند، به نوعی دلبر و محبوبی دارند که وفاداری و مهری از خود نشان میدهد. او برای محبوبش اشک میریزد و عشق را با غم و مشکلات آن میسازد، زیرا در دل شبها به یاد معشوقش آرامش مییابد. همچنین شاعر به خرابات میرود تا با نوشیدن شراب دردهایش را تسکین دهد و به بیان این نکته میپردازد که هیچ کافر و بیایمانی نمیتواند به اندازه او در فراق محبوب دچار رنج و افکت باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که معشوقی غیر از ما دارد، باید بدانید که دلبر ما در عوض در وفا و محبت بینظیر است.
هوش مصنوعی: در باغ به یاد تو اشکهای درخت سرو را رها کردم و گلها زیبایی و شکوه خاصی دارند.
هوش مصنوعی: عاشق از سختیها و ناملایمات زندگی ناراحت نیست، چون در هر صورت یک شب زیبایی و دیدار معشوق را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: در میخانه، باده بنوش و از خداوندی که هر دردی را درمان میکند، یاری بخواه.
هوش مصنوعی: هیچ کافری مانند سعید در دوری از محبوبش به این شدت دچار شگفتی و شوق نمیشود، زیرا او از زیباییها و جذابیتهای این جایگاه به قدری میچشد که حیرتانگیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف مشکین تو زنجیر بلائی دارد
بسته بر هر سر موئی سر و پائی دارد
دوست آن نیست که تابد سر پیمان از دوست
دوست آن است که با دوست وفائی دارد
بینوائی ز غم ار ناله کند باکی نیست
[...]
دل من با سر زلف تو هوایی دارد
دردمندست و ز لعل تو دوایی دارد
رخ تو بدر منیر است و در او حیرانم
دل من روشنی و نور ز جایی دارد
شاه حسنست و لطافت شده مغرور به خود
[...]
مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالَم از نالهٔ عُشّاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش هوایی دارد
پیر دُردیکَش ما گرچه ندارد زر و زور
[...]
جانم از دولت درد تو دوایی دارد
دلم از صیقل ذکر تو صفایی دارد
هر کرارو بتو شدجنت جاویدان یافت
دوزخ آنجاست که رویی وریایی دارد
عشق سلطان کریمست ولی مصلحتست
[...]
مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد
زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد
گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد
نه قبائیست که گویند بهائی دارد
مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.