بجز از بخل در این دور زمان چیزی نیست
جز حسد پیشهٔ این آدمیان چیزی نیست
بی نهال قد وسیب ذقن و نرگس چشم
سیر باغ و چمن وآب روان چیزی نیست
قامتت خم شد و از ناوک دم هیچ نماند
گوشه ای گیر که بی تیر، کمان چیزی نیست
گر شود چشم دل از خواب گران وا دانی
مال و جاه و حشم و گنج روان چیزی نیست
اعتمادی نبود بر کرم و لطف جهان
تکیه بر سایهٔ این سرو روان چیزی نیست
چه کشی منت گردون که ورا در ترکش
غیر تیر نفس سوختگان چیزی نیست
از رفیقان مطلب مرهم زخم دل ریش
که در این طایفه جز لطف زبان چیزی نیست
بر همان چیز که داری تو سعیدا رغبت
بیشتر از همه بنگر که همان چیزی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی و یأس در برابر خصائص منفی انسانها، مانند بخل و حسد، میپردازد. شاعر از عمق زندگی و زیباییهای طبیعی سخن میگوید، ولی در نهایت به این نتیجه میرسد که همه چیز در این دنیا بیارزش و پوچ است. او بر این باور است که ثروت، مقام و possessions انسانی هیچکدام ارزش واقعی ندارند و آنچه باقی میماند، تنها زخمهای روحی و دردهای دل است. در آخر، شاعر تأکید میکند که آنچه در اختیار داریم، هرچند که به نظر مهم میآید، در واقع ارزش چندانی ندارد.
هوش مصنوعی: در این زمانه، جز خساست و حسادت مردم، چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بدون درخت جوان و بدون سینهمال و زیبایی چشم مثل گل نرگس، سیر و پر از زیبایی باغ و چمن و آب روان، هیچ چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی قامتت خم شده و از تیر و کمان چیزی باقی نمانده، بهتر است جایی بایستی که بدون تیر، کمان هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر چشمان دل از خواب غفلت بیدار شود، خواهی دانست که مال و مقام و ثروت واقعی چیزی نیست.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه نمیتوان به مهربانی و لطف دنیا اعتماد کرد؛ تکیه کردن بر سایهٔ این درخت بلند، ارزش خاصی ندارد.
هوش مصنوعی: چه درد و رنجی میکشی از زندگی که در آن، جز تیرهای زهرآگین نفس سوختگان چیزی دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از دوستانم بپرس که چه چیزی میتواند جراحتهای عاطفیام را تسکین دهد، زیرا در این جمع، تنها محبت و مهربانی حرفهاست و چیز دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به آنچه که داری و به آن وابستهای، بیشتر از هر چیز دیگر توجه کن، زیرا آنچه که به آن اهمیت میدهی در واقع هیچ است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نیست
بی نشان است همه نام و نشان چیزی نیست
چند محجوب نشینی به گمان دگران
خیمه در کوی یقین زن که گمان چیزی نیست
بی زبان شو چه کنی سرغم عشق بیان
[...]
می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست
پیش صاحب نظران حور و جنان چیزی نیست
هرچه از محکم و پاینده شناسی گذرد
کوه و صحرا و بر و بحر و کران چیزی نیست
دانش مغربیان فلسفهٔ مشرقیان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.