گنجور

 
سعیدا

هر کس نظر به سوی تو از دور می کند

هر خانه را خیال تو پرنور می کند

بگذر ز چین و چینی و در ساغر سفال

می نوش ای فقیر که فغفور می کند

بر داغ های کهنهٔ صد آرزوی خام

پیری علاج مرهم کافور می کند

داری به یادگار اگر زخم تیغ عشق

الماس ریزه پاش که ناسور می کند

نی می به جام و نی دل جمع و نه سرخوشم

خوشحال آن که کار به دستور می کند

هر کس که دلنشین خلایق شود به سعی

جا در میان خانهٔ زنبور می کند

شوری که عشق در سر من جای کرده است

آخر به زور کاسهٔ تنبور می کند

حق نمک به جای نیارد هر آن که او

حسن نمک فشان تواش کور می کند

پوشیدن نظر نه ز جمعیت دل است

زاهد ریا ز چشم تو مستور می کند

گر نیست هیچ منفعتی از شراب تلخ

مفتی همین بس است که مسرور می کند

هر جا غمی که راه به جایی نمی دهند

بی دست و پا به سینهٔ من زور می کند

صد آفرین به دست و به بازوی آن که او

در زیر خاک دانهٔ انگور می کند

موسی سیاه کرده نظر می رود به طور

دل را نگاه چشم سیه طور می کند

سیلی مگر قفاست سعیدا که روزگار

باز این خرابه را  ز چه معمور می کند

 
 
 
صائب تبریزی

مست است وخنده بر من مهجور می کند

کان نمک ببین چه به ناسور می کند

درفکر دانه دزدی خالش گداختم

دامم به خاک نقش پی مور می کند

ما صلح می کنیم به یک کوکب از فلک

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

مه را غم هلال تو رنجور می‌کند

خورشید بر رخت نظر از دور می‌کند

چشمش نظر ز صفحة آیینه بر نداشت

خورشید من مطالعة نور می‌کند

لعل تو از تبسّم کوثر سرشت خویش

[...]

حزین لاهیجی

اشکم نمک به دامن ناسور می کند

دربا ز رشک حوصله ام شور می کند

بیداد ناوک مژه زهراب دادهای

هرجا دلی ست خانهٔ زنبور می کند

ما را تن ضعیف چه باشد؟ که کوه را

[...]

بلند اقبال

هر ناله ای که بربط وطنبور می کند

پیغام دلبری است که مذکور می کند

گوید که گر شوی توچوبهرام گورگیر

ناگه شکار عاقبت گور میکند

مستان بر اینکه باده دهد نشئه هوشیار

[...]

میرزا حبیب خراسانی

ساقی سخن ز مشعله طور می کند

مطرب حکایت از لب منصور می کند

دیوانه خراب بویرانه سراب

یاد از بنای خانه معمور می کند

اندیشه را زدل نبرد جز شراب عشق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه