گنجور

 
سعیدا

کسی که چشم تو را شوخ و دلربا گفته است

خداش خیر دهد هر دو را بجا گفته است

غبار خاطر آیینه شد دمیدن خط

به سنگ کار کند حرف حق خدا گفته است

فلک سجود و ملایک درود عیسی عشق

کلیم، مطلب و جبریل این ندا گفته است

قدم به دیدهٔ آدم نه و ز عرش گداز

شبی که دلبر من با خدا ثنا گفته است

سلام من برسان ای صبا به شاه نجف

بگو سگ تو عجب نکته ای بجا گفته است

برای شاهد اخلاص اعتقاد ضمیرش

دو قطعه در غزل راه کربلا گفته است

هر آن کسی که بگوید که گفته این ابیات

روان بگو که سعیدای بینوا گفته است