ز بس این تن پرستان کرده خم گردن به آسانی
ز جا برخاستن گردیده مشکل از گرانجانی
مبر امید خود را نزد ابنای زمان ای دل
که موج بحر نومیدی است ز ایشان چین پیشانی
به هر تار سر زلف تو بستم دل ندانستم
که آخر نیست یک مو حاصل از این جز پریشانی
ز فرمان تو بیرون میرود در آستین دستت
مکش منت ز دوش خویش و تن در ده به فرمانی
دل سنگین او از گریهٔ من نرم خواهد شد
که از آه تر من سبز شد یاقوت رمانی
«بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت»
شبی با این قضا بزم چنین من در غزلخوانی
سعیدا سالها جان کند تا امشب به کام دل
مرید حافظ شیراز شد از خویش پنهانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعر دربارهی ناامیدی و درد ناشی از عشق است. شاعر به تن پرستان اشاره میکند که به راحتی گردن خم کردهاند و از مشکلات زندگی سخن میگوید. او هشدار میدهد که نباید به انسانها امید بست، زیرا آنها مانند موجی از ناامیدی هستند. شاعر به بیثمری عشق اشاره میکند و میگوید که از سر زلف معشوق دل بسته، اما نتیجهاش تنها پریشانی بوده است. او به فرمانبری از معشوق اشاره میکند و میگوید که دل خشن او از گریهاش نرم خواهد شد. شاعر همچنین از لذتهای گذرا و بزمهای شبانه صحبت میکند و در انتها، به سالها تلاش خود برای رسیدن به عشق و مرید حافظ شیراز بودن اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از بس افرادی که فقط به جسم خود اهمیت میدهند، به راحتی گردن خود را خم کردهاند و از جای خود بلند شدن برایشان سخت شده است، زیرا به دلیل تنبلی و نازکنالی جانی، این کار برایشان دشوار شده است.
هوش مصنوعی: ای دل، به این افراد در این زمان امیدی نداشته باش، زیرا آرزوها و دلخوشیهای تو مانند امواج دریا در حال فروپاشی هستند.
هوش مصنوعی: من هر تار مویی که از زلف تو داشتم، دل خود را به آن سپردم و نمیدانستم که در پایان چیزی جز پریشانی عاید من نخواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر از دستور تو خارج شود، در آستینت میرود. پس از خودخواهی دست بردار و فرمانی را بپذیر.
هوش مصنوعی: دل سنگین او بر اثر گریههای من نرم میشود، چون که اشکهای من به مانند یاقوت درخشان و زیبا جلوه میکند.
هوش مصنوعی: ساقی، شراب باقی را به من بده، زیرا در بهشت هم نخواهی توانست مانند این شب را تجربه کنی؛ شبی که من در حال شعرخوانی هستم.
هوش مصنوعی: سعید سالها زحمت کشید تا امشب به خواسته دلش برسد و از خود پنهان کاری کند. او به عشق حافظ شیراز دست یافت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.