همچو گل راز درون خود نمایان میکنم
خویش را در عین جمعیت پریشان میکنم
همچو دریا چین به رو دارم ولی صافی دلم
همچو شبنم گریه را در خنده پنهان میکنم
تازه میسازم به ناخن زخمهای کهنه را
غیر میداند به درد خویش درمان میکنم
طینتم پاک است از عصیان مرا اندیشه نیست
آفتابم در حجاب ابر جولان میکنم
از میان عیببینان مقید در لباس
میبرم خود را و بیقیدانه عریان میکنم
خوش نمیآید مرا ظاهرپرستی همچو خلق
خویش را آزاد و دل را بندهٔ آن میکنم
گشتم شیب و فراز دهر را بیچیز نیست
هست [ناهمواریی] در طبع، سوهان میکنم
جان من قربان نگویم آن کنم یا غیر آن
پادشاهی هرچه فرمان میکنی آن میکنم
با که گویم گر نگویم با تو حال خویش را
مورم و عرض مطالب با سلیمان میکنم
بره بند عشقم و طاقت نمیآرم دگر
خویش را خواهی نخواه امروز قربان میکنم
چشم گریان دارم و موی سفید و باز هم
از برای راه رفتن فکر سامان میکنم
تا مگر رنگ حنا از پای او افتد به دست
طفل چشم خویش را من باز گریان میکنم
گفتمش جان رونمایت، رونما، گفتا که خوب
گر کشم نقصان سعیدا باز تاوان میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و پیچیده خود میپردازد. او در عین زیبایی و ظاهری آرام، در درون خود درگیریهای فراوانی دارد. شاعر به تشبیههای مختلفی پرداخته و میگوید که مانند گل با رازهای درون خود، خود را نمایان میسازد و در میان جمعیت همچنان احساس تنهایی میکند. او از دردها و زخمهای قدیمی به نوعی تازه میسازد و خود را از قید و بندهای جامعه آزاد میداند. در این مسیر، به ظاهرفروشی و ظاهرپرستی انتقاد میکند و سعی در نشان دادن واقعیات درونی خود دارد. همچنین، عاشقانههایش را به تصویر میکشد و از عشق و احساسات ناب خود سخن میگوید و در نهایت، در جستوجوی آرامش و حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: مثل گلی، رازهای درونم را نمایان میکنم و در میان شلوغی و جمعیت، خودم را به گونهای پریشان نشان میدهم.
هوش مصنوعی: من ظاهری شبیه دریا دارم که پر از چروک و دستانداز است، اما درونم مثل شبنم پاک و صاف است؛ من غمهایم را در دل پنهان میکنم و آنها را در لبخند خود میسازم.
هوش مصنوعی: با ناخنهای خود، زخمهای قدیمیام را تازه میکنم. دیگران نمیدانند که چگونه درد خود را تسکین میدهم.
هوش مصنوعی: من طبیعتم پاک و خالص است و به گناه فکر نمیکنم. مانند آفتابی هستم که در پشت ابرها قرار دارد و به راحتی حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: من از گروه افرادی که فقط عیبها را میبینند و در قید و بند ظواهر هستند، جدا میشوم و خود را آزاد و بیپرده نشان میدهم.
هوش مصنوعی: من ظاهرپرستی را نمیپسندم، زیرا مانند دیگران هستم؛ بنابراین، دلخوش به آزادی ظاهر نیستم و به آن چیزهایی که مرا به بند میکشند، سر تسلیم فرو میآورم.
هوش مصنوعی: در طول زندگیام با دشواریها و فراز و نشیبهای بسیاری روبرو شدهام، و در این مسیر هیچ چیز بیدلیل نیست. من تلاش میکنم تا با طبیعت خودم، هر مانع و سختی را ریشهکن کنم.
هوش مصنوعی: جان من فدای تو، هر چه بگویی انجام میدهم، حتی اگر برای من سخت باشد، چون تو پادشاهی و اطاعت از دستوراتت برایم مهم است.
هوش مصنوعی: اگر با تو صحبت نکنم، با کسی دیگر نمیتوانم حال و احساسات خود را بگویم و انگار که میخواهم مطالب را به سلیمان منتقل کنم.
هوش مصنوعی: عشق من مانند برهای است که نمیتوانم دیگر تحمل کنم، حتی اگر نخواهم، امروز جانم را فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: من چشمانی پر از اشک و مویی سپید دارم، اما همچنان تلاش میکنم راهی برای ادامه زندگی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که رنگ حنا از پای او پاک نشود، من چشمهای خود را به دست کودکام میسپارم و دوباره اشک میریزم.
هوش مصنوعی: به او گفتم جانم، خودت را نشان بده و آشکار کن، او پاسخ داد که اگر زیباییام را نشان دهم و کم و کاستیای به وجود آید، دوباره سزا و عذابش را متقبل میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
[...]
منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
[...]
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.