چو بو دهد صبحم به دست باد صبا
به گردن نفس افتاده می روم از جا
قسم به قبضهٔ قدرت که بر سر مردان
شکوه سایهٔ شمشیر به ز بال هما
ز خاک تربت من بوی عشق می آید
برند خاک مزار مرا عبیرآسا
بیا به کنج خرابات و فارغ از همه شو
خوشا عبادت مخفی که نیست بوی ریا
هدایت عجبی کرده عارف سالک
طریق فقر که منزل بقا و راه فنا
بگو به یوسف دوران که از جفای رقیب
گدای کوی شما شد گدای راه شما
مرا قسم به وفای تو ای ستیزه مزاج
که بی جفای تو هرگز ندیده ایم صفا
مرا ز آتش عشقش جلای خاطر بس
بسان شمع نسوزم برای نشو و نما
حدیث دوست بود زاهدا دلیل فراق
سخن مگو ز خدا پیش من برای خدا
نمی زنم مژه بر هم گشاده می دارم
برای دیدن او منظر تماشا را
هر آنچه مبدأ فیاض گفت می گوید
در این غزل نبود مدخلی سعیدا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.