گنجور

 
سعیدا

نیست راهی خنده را بر آن لب میگون هنوز

وانگردیده است از هم غنچهٔ مضمون هنوز

در شب معراج پا بر آسمان بنهاده بود

بار منت می کشد بر دوش خود گردون هنوز

تخم حسرت سبز شد بر خاک ما اما نکرد

دانهٔ امید ما از خاک، سر بیرون هنوز

آخر منصوبهٔ مهر بتان را کس ندید

عشق می بازند با هم لیلی و مجنون هنوز

بی وفایی از جهان هرگز سعیدا کم نشد

بر همان آهنگ اول هست این قانون هنوز