دل ها به یاد صحبت مستان کباب شد
معموره ها ز دولت خوبان خراب شد
شب بود شمع مجلس ما صبحدم چو شد
بیرون شد از خرابهٔ ما آفتاب شد
دل پیش از این نداشت رواجی به چشم عشق
این شیشه تا شکست به سنگ، انتخاب شد
هر قطرهٔ عرق که چکید از رخش به ناز
پیمانه گشت و جام شکست و گلاب شد
تخمیر ما ز بادهٔ گلرنگ کرده اند
افتاده هر چه در قدح ما شراب شد
آمد چو برف زاهد و بنشست همچو یخ
از همت صراحی و می رفت و آب شد
صبحی دمی جمال تو می خواستم ز حق
برداشتی نقاب و دعا مستجاب شد
می کرد عرض حال سعیدا به پیش او
لیکن زبان گرفت وی از اضطراب شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر وصف حال عاشقان و تأثیر عشق و مینوشی بر دلهاست. شاعر از دوران شاد و مستانهای سخن میگوید که دلها به یاد صحبتهای عاشقانه و مستی آباد شدهاند. در شب، روشنایی به مجلس میآید و ناگهان صبح فرامیرسد. عشق در دلها پیش از این رونق نداشت، اما اکنون با شکست دل، تحولی ایجاد شده است. هر قطرهای که از معشوق میچکد، به شربت و گلاب تبدیل میشود. زاهدان به مانند برف، سرد و بیروح به نظر میرسند، ولی می و صراحی همچنان زندگی را به درون میآورد. در نهایت، شاعر از حق دعا میکند و هنگام ملاقات با محبوب، شگفتیهای عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دلها به خاطر یادگاری از صحبتهای شاد و مسرتبخش به شور و شوق آمدند و مکانهای آباد به دلیل نعمت و خوبیهای نیکان و افراد خوشسیرت به ویرانی و خرابی دچار شدند.
هوش مصنوعی: در شب، شمعی که نوربخش مجلس ما بود، با طلوع صبح از آن خرابه خارج شد و آفتاب به عالم تابید.
هوش مصنوعی: دل قبل از این عشق را نشناخته بود و توجهی به آن نداشت، اما وقتی این شیشه شکست و به زمین افتاد، عشق به انتخاب دل تبدیل شد.
هوش مصنوعی: هر قطرهی عرقی که از چهرهاش به آرامی چکید، تبدیل به گلابی شد و پیمانهای پر کرد، در حالی که جام شکسته و ریزش آن زیبا و دلانگیز بود.
هوش مصنوعی: تخمیر ما از شراب رنگی به وجود آمده است و هر چیزی که در لیوان ما ریخته شده، تبدیل به شراب شده است.
هوش مصنوعی: زاهد مثل برف وارد شد و همچون یخ نشست. او با ارادهای قوی از شراب و می دوری کرد و در نهایت به حالتی نرم و روان درآمد.
هوش مصنوعی: در یک صبح، من آرزو داشتم که باید وجه زیبایت را ببینم و خداوند حجاب را برداشته و دعای من را مستجاب کرد.
هوش مصنوعی: سعیدا (سعید) در برابر او، مشکلات و درخواستهایش را بیان میکرد، اما او از شدت اضطراب توان صحبت کردن پیدا نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در مهر ماه زهدم و دینم خراب شد
ایمان و کفر من همه رود و شراب شد
زهدم منافقی شد و دینم مشعبدی
تحقیقها نمایش و آبم سراب شد
ایمان و کفر چون می و آب زلال بود
[...]
آوخ که قصر جاه و معالی خراب شد
دلها همه شکسته جگرها کباب شد
آن مصر مملکت که تو دیدی خراب شد
و آن نیل مکرمت که شنیدی سراب شد
سرو سعادت از تف خذلان زگال گشت
و اکنون بر آن زگال جگرها کباب شد
از سیل اشک بر سر طوفان واقعه
[...]
ماه تمام ملک به زیر نقاب شد
آب حیات شرع دریغا سراب شد
سروی ز بوستان معانی فرو شکست
برجی ز آسمان معالی خراب شد
کور و کبود مردمک چشم مردمی
[...]
صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد
صد بحر سلطنت ز تطاول سراب شد
صد برج حرص و بخل به خندق دراوفتاد
صد بخت نیم خواب به کلی به خواب شد
آن شاهراه غیب بر آن قوم بسته بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.