سیلی که در این راه گذر داشته باشد
از خانهٔ دیوانه خبر داشته باشد
آزردگی هیچ دلی را نپسندد
رحمی به دل خویش اگر داشته باشد
درمان دلم هیچ مپرسید ز جانان
فکری به دل خویش مگر داشته باشد
دل در بر من نیست ز دلدار بپرسید
از گمشده شاید که خبر داشته باشد
شخصی به تو بیند که چو آیینهٔ فولاد
آهن جگر و سینه سپر داشته باشد
ای بهله مزن دست مبادا که میانی
آن بسته کمر زیر کمر داشته باشد
عیب فلک سفله مسازید که معلوم
یک بی سر و پایی چه هنر داشته باشد
کی می گذرد از سر قربان شدهٔ خود
تا در نفس خویش اثر داشته باشد
زنهار سعیدا که ز دشمن نهراسی
تا چشم کرم با تو نظر داشته باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این اشک جگرگون چه اثرداشته باشد
پیداست که طفلی چه جگرداشته باشد
با هردوجهان عشق به یک دل نتوان باخت
یک خوشه محال است دو سرداشته باشد
بی برگ توکل بودآن کس که نشیند
[...]
چشمی که بر آن جلوه نظر داشته باشد
یارب به چه جرات مژه برداشته باشد
هر دلکه ز زخم تو اثر داشته باشد
صد صبحگل فیض به بر داشته باشد
عمریست دکان نفس سوختهگرم است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.