گنجور

 
ابن یمین سعدی

فهرست زیر شامل اشعاری است که در نسخه‌های دیوان‌های هر دو سخنور آمده است و به هر دو منتسب است:


  1. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠۵ :: سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۶

    ابن یمین (بیت ۱): چون سفیهی زبان دراز کند - که فلانکس بفسق ممتازست

    سعدی (بیت ۱): گر سفیهی زبان دراز کند - که فلانی به فسق ممتازست



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶ - وله ایضاً در تعریف بنا و مدح حکیم الدین بانی آن:اینمنزل خجسته که بس روحپرورست - از فرخی و خوش نفسی خلد دیگرست

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲:رخسار لاله رنگ خوشت آتش ترست - آبحیات در لب میگونت مضمرست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧٨:والاضیاء دین توئی آنکس که آفتاب - در پیش رای انورت از ذره کمترست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است - وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۳:در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر - کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست


  2. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٧ - وله ایضاً در مدح علاءالدین محمد وزیر:امروز در زمانه دلم شاد و خرم است - وین خرمی ز مقدم دستور اعظم است

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٩:بردم بنزد خواجه شکایت ز رنج فقر - گفتم دوای این بکف همت شماست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶:یارا بهشت صحبت یاران همدم است - دیدار یار نامتناسب جهنم است

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳:گفتم چه کرده‌ام که نگاهم نمی‌کنی؟ - وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟


  3. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٢١ - قصیده:جهان پیر را دولت جوانست - که ارغونشاه نوئین جهانست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱:چه روی است آن که پیش کاروان است - مگر شمعی به دست ساروان است


  4. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵١ - قصیده:رسید خسرو عادل بطالع مسعود - بمنتهای مراد و بغایت مقصود

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٩:پدر که مرقد او باد تا ابد پر نور - خیال خود شب دوشین مرا بخواب نمود

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٩۶:ز من بخدمت مخدوم من فتوح الله - که باد سایه عالیش تا ابد ممدود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵:تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود - گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:اگر خدای نباشد ز بنده‌ای خشنود - شفاعت همه پیغمبران ندارد سود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:امیر ما عسل از دست خلق می‌نخورد - که زهر در قدح انگبین تواند بود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:چه گنج‌ها بنهادند و دیگری برداشت - چه رنج‌ها بکِشیدند و دیگری آسود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰:هزار سال به امید تو توانم بود - اگر مراد برآید هنوز باشد زود


  5. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٢ - قصیده در مدح نظام الدین یحیی:آفرین باد آفرین ای حیدر خنجر گذار - کامد از تیغ تو آبی ملک را بر روی کار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧۵ - قصیده در تعریف و تاریخ بنای قصری که نظام الدین یحیی ساخته:حبذا این قصر جانپرور که تا گشت آشکار - کرد پنهان رخ ز شرم او بهشت کردگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٧ - قصیده:دوش رفتم از ره فکرت بر این نیلی حصار - دیدمش فیروزه گون صرحی زمرد زرنگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٨ - وله ایضاً در مدح و تهنیت قدوم پادشاه:دوش وقت صبحدم آمد نسیمی مشکبار - مژده جانپرورم داد از قدوم شهریار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨۴ - قصیده در مدح معزالدین حسین کرت:شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار - کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٢ - قصیده:نامد الحق اینچنین فیروز کآمد شهریار - رستم از مازندران وز هفت خوان اسفندیار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩۴:ای نسیم صبحدم از بخت نیک ار باشدت - بر در گیتی پناه خسرو عادل گذار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠٣:با خرد در حجره دل دوش صحبت داشتم - شکوه ها میکردم از دوران این نیلی حصار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١۴:تا شدست این قصر خرم بزمگاه شهریار - ای بسا خجلت که دارد زو بهشت کردگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣۵:شرف مرد بعلمست و کرامت بسجود - نیست بیعلم و عمل هیچکسی را مقدار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣٩:صاحب اعظم جلال ملک و دین یونس که باد - انجم و افلاک را گرد مدار او مدار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴١:صاحب اعظم غیاث ملک و دین هندو کزو - وعده شیرین بگیتی ماند خواهد یادگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵٠:منت ایزد را که باز افکند چتر شهریار - بر سر اهل خراسان سایه خورشید وار

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۲ - چیستان:چیست آن دریا که دارد بر سر آتش قرار - آتش اندر زیر و آبش تیز تاب و شعله وار

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۴۴ - ترجمه:کردگار اگر طمع نتوان بوصلش داشتن - وز فراق دیر باز او نباشم رستگار


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار


  6. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧٣ - قصیده:باد بهار میوزد از روی مرغزار - جان تازه میکند نفس باد نو بهار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨۵ - قصیده در مدح تاج الدین علی سربداری:عید آمد ای نگار بده جام خوشگوار - کز جام خوشگوار شود کار چون نگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٩ - ایضاً قصیده در مدح معز الدین حسین کرت:منت خدایرا که بتوفیق کردگار - نامی که جست یافت جهانگیر نامدار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٣ - قصیده در مدح طغایتمورخان:هر چند مدتی شدم از روی اضطرار - دور از جناب حضرت میمون شهریار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩۴ - مطلع ثانی:دولت بود مساعد و اقبال و بخت یار - آنرا که کرد بندگی شاه اختیار

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱:آمد بهار و وقت نشاطست می بیار - می مایه نشاط بود خاصه در بهار

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳:ای ماه مهربان مه مهرست می بیار - بزمی بساز فصل خزان خوشتر از بهار

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵:ای برده نرد حسن ز خوبان روزگار - قدت براستی چو سهی سرو جویبار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨٨:ای سروریکه از تو عدو و ولی تو - این تاج دار آمد و آن گشت تاجدار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩۵:ابن یمین دریغ یساری نیافتست - بر قدر همتی که بدو داد کردگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩۶:ایدل نصیحتم بشنو تا برون بری - گوی مراد از خم چو کان روزگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠٨:برهان دین و حجت اسلام خواجه نصر - ای منظر تو مظهر الطاف کردگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١۶:چون روزگار هست بتصحیف روز کار - پس روز کار خواندنش به که روزگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴٨:کاری که لطف پای نهد در میان آن - آید بسان زر طلا پاک و بی عیار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار


  7. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٧۴ - وله:بعزم سفر شاه جمشید فر - بر افراخت رایت بخورشید بر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٣:اگر پاک طبعی و پاکیزه کار - توقع بدرگاه دو نان مبر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠٧:بتجرید در شهر من شهره ام - چه گفتم خود از من بود شهره شهر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢٨:زمستان و پیری و بیحاصلی - بدینصورت ار کرد باید سفر


    سعدی » گلستان » دیباچه:زبان در دهان ای خردمند چیست؟ - کلید در گنج صاحب هنر

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۲ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۱-۷۵]:اگر هست مرد از هنر بهره ور - هنر خود بگوید نه صاحب هنر


  8. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٠ - وله ایضاً:دوش بادی مشک‌بو آمد به هنگام سحر - گفتم ای خرم نسیم از خلد می‌آیی مگر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٠ - وله ایضاً قصیده در مدح تاج الدین علی سربداری:منت ایزد را که بخت نوجوان پیرانه سر - رهنمایم گشت سوی شهریار بحر و بر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠٠:شهریارا آن شنیدستی که روزی در شکار - شاه کسری کرد سوی پیر دهقانی گذر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠۴:با عطارد گفتم آخر با تو دارم نسبتی - چند بد مهری کنی به زین غم کارم بخور

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵١:مجلس نوئین اعظم خسرو جمشید فر - سرور گیتی ایسن قتلغ امیر بحر و بر

    ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۶ - تاریخ فوت طاهر بن اسحق بن یحیی از بزرگان فریومد:هفتصد از سال هجرت رفته و پنجاه ویک - وز رجب نه بر دو ده افزوده دور آسمان


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:آفتاب است آن پری‌رخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟ - قامت است آن؟ یا قیامت؟ یا الف؟ یا نیشکر؟


  9. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨۶ - قصیده در مدح امیر تالش:فصل بهارست خیز ای صنم گلعذار - کوکبه گل رسید باده گلگون بیار

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷:باد بهاری وزید از طرف جویبار - بر سر میخوارگان کرد بدامن نثار

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳:کوکبه گل رسید ای صنم گلعذار - جام طرب وقت گل بی می گلگون مدار


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار - چون نتواند کشید دست در آغوش یار

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:دولت جان پرورست صحبت آمیزگار - خلوت بی مدعی سفره بی انتظار

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار - سفرهٔ یکروزه کرد، نقد همه روزگار

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۴:باد بهاری وزید، از طرف مرغزار - باز به گردون رسید، نالهٔ هر مرغ‌زار

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۵:قَدْ شٰابَهَ بِالْوَرَیٰ حِمارٌ - عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ


  10. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٨ - قصیده فی التوحید و الزهد و نعت الرسول صلی الله علیه و سلم:موسم پیری رسید ایدل جوانی ترک گیر - ز آنکه نالایق بود کار جوان از مرد پیر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٨:ای نسیم صبحدم ز آنجا که لطف تست خیز - رنجه شو بگذر بدر گاه شه گردون سریر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١٧:حضرت اصحاب دنیا را مثالی گفته اند - عرضه دارم گرچه بعضی را نیاید دلپذیر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵٣:من نیم در بند افزونی طلب کردن ولی - رأی شه داند که باشد از کفافی ناگزیر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸:فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر - قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر


  11. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩۵ - وله ایضاً:روز نوروز و می اندر قدح و ما هشیار - راستی هست برینکار خرد را انکار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار


  12. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٧ - قصیده در مدح علاءالدین محمد:مرا ز جور تو ای روزگار سفله نواز - بسیست غصه چگویم که قصه ایست دراز

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩٩ - وله ایضاً:جهان جود و کرم ای پناه اهل نیاز - بروی خلق در خرمی ز لطف تو باز

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶٢:اگر تنعم و دولت دهد بپوش و بخور - بدوستانت بده آنچه از تو ماند باز


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در وصف شیراز:خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز - رسیده بر سر الله اکبر شیراز

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در لیلةالبراة فرموده‌است:شبی چنین در هفت آسمان به رحمت باز - ز خویشتن نفسی ای پسر به حق پرداز

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳:جزای نیک و بد خلق با خدای انداز - که دست ظلم نماند چنین که هست دراز

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴:گروهی از سر بی‌مغز بیخبر گویند - بریده به سر بدگوی تا نگوید راز


  13. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٠٩ - ایضاً له:چو از نشیمن قدسی بیمن طالع و فال - گشاد باز سفیده سفیده دم پر و بال

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵١:چه باشد ای نفس خرم نسیم شمال - که بگذری سوی آن اختر سپهر جلال

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵۶:سحر گهی متفکر نشسته در کنجی - بفکر آنکه چرا حال من بد است امسال

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵٧:سئوال کرد ز من سائلی که ای درویش - ترا عیال همی بینم و نبینم مال

    ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۲۰ - تاریخ فوت پهلوان علی خواجه:دهم شب از مه ذوالحجه بود اول شام - گذشته هفتصد و پنجاه و چهار ز سال


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال


  14. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١٠ - وله ایضاً:خجسته صبحدمی کان نگار مهر گسل - بفال سعد نماید ز حبیب ماه چگل

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:بیا که شد چمن از آب ابرو آتش گل - بلطف عارض ترکان عنبرین کاکل


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان:هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲:به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۳:به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل - چنان که بانگِ درشت تو می‌خراشد دل


  15. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۴ - وله ایضاً:این منم باز که در باغ بهشت افتادم - وز سفر کآن بحقیقت سقرست آزادم

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧٨:این منم باز که در باغ بهشت افتادم - وز سفر کان بحقیقت سقرست آزادم

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠١:خردم راه قناعت بنمود از سر لطف - جز بر آنراه که او گفت قدم ننهادم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:من از آن روز که در بند توام آزادم - پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم


  16. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١۶ - ایضاً له:حبذا آرامگاهی خوشتر از دار النعیم - وز پری رویان صدف کردار پر در یتیم


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:باد گلبوی سحر خوش می‌وزد خیز ای ندیم - بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم


  17. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢٣ - قصیده در مدح نظام الدین یحیی کرابی:ای داور زمانه و فرمانده زمین - سلطان نظام ملت و دین شاه راستین


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۵:هان ای نهاده تیر جفا در کمان حکم - اندیشه کن ز ناوک دلدوز در کمین


  18. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢۶ - ایضاً له در مدح نجم الدین عبدالعلی:دوش وقت صبحدم از لطف رب العالمین - هاتفی در گوش هوشم گفت کای ابن یمین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣٢ - ایضاً له در مدح ملک شمس الدین محمد:نوجوان شد گاه پیری دولت ابن یمین - سایه چون گسترد بروی آفتاب ملک و دین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴٧:آصف ثانی علاء ملک و دین کو را خطاب - مینویسد منشی گردون وزیر خافقین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩٣:مجلس دستور ایران است یا خلد برین - کاندر او بر هر طرف بینی صفی از حور عین


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین

    سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین


  19. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢٩ - وله ایضاً در مدح طغایتمورخان:منت خدای را که علی غفله الزمان - پیرانه سر بقوت اقبال نوجوان

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣۵ - وله ایضاً:یا رب چه موجبست که دستور شه نشان - والا جلال دولت و دین آصف زمان

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶۶:تریاق و ارقمست مرا بر سر زبان - این قسم دشمنان بود آن حظ دوستان

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۴:ز ابن یمین پیام برای باد صبحدم - نزد علاء دولت و دین آصف زمان

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨٩:مهر سپهر رفعت و دارای مملکت - والا علاء دولت و دین آصف زمان

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٢٨ - ترجمه:عاجز شدست رای خردمند از دو چیز - تدبیر کار کردن زن حکم کودکان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:این منتی بر اهل زمین بود از آسمان - وین رحمت خدای جهان بود بر جهان


  20. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣٣ - وله ایضاً در مدح علاءالدین وزیر:هوای آنرخ چون ماه و زلف غالیه گون - بهیچ حال نخواهد شد از سرم بیرون


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:نشان بخت بلند است و طالع میمون - علی الصباح نظر بر جمال روزافزون


  21. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣۴ - وله ایضاً در مدح علاءالدین حسین:هزار شکر و سپاسم ز خالق ثقلین - که باز کرد ز لطف خودم قریرالعین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴٨:امیر حیدری ایسالک مسالک حق - توئی مجرد و مفرد بسان روح الامین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵۶:بنزد زبده ایام قدوه الحکما - سر افاضل عالم غیاث ملت و دین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٢:پیام من که رساند چنانکه میگویم - بسمع خواجه دنیا شهاب دولت و دین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧٣:ز آستانه جاه و جلال خسرو عهد - که هست پایه قدرش بر اوج علیین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۵:ز هی سعادت من گر نسیم باد شمال - که در ادای رسالت بود چو روح الامین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨٢:که میبرد سخنی از زبان ابن یمین - بسیف دولت و دین مفخر زمان و زمین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠٠:وزیر شاه نشان حالم ار بدانستی - براستی که نیم کج طریق چون فرزین


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در ستایش صاحب دیوان:تبارک الله از آن نقشبند ماء مهین - که نقش روی تو بستست و چشم و زلف و جبین


  22. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٣۶ - وله ایضاً:میمون بود چو طلعت فرخ لقای تو - دیدن علی الصباح رخ دلگشای تو


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش ملکه ترکان خاتون:ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو - واجب بر اهل مشرق و مغرب دعای تو


  23. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴۶ - قصیده:الا ای نسیم سحر گر توانی - قدم رنجه کن یک سحر بی توانی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:اگر لذت ترک لذت بدانی - دگر شهوت نفس، لذت نخوانی


  24. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٧ - وله ایضاً در مدح تاج الدین علی سربداری و بیان رفع نقار و کدورتی که بین سرداران بوده:باز دین و ملک را بر رغم چرخ چنبری - کارها خواهد نهادن روی در نیک اختری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٢ - وله:تا زمان باشد کسی را در زمان سروری - از علاءالدین و الدنیا نزیبد برتری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٣ - ایضاً له:چند گاهی زیر طاق گنبد نیلوفری - خار غم را جفت بودم همچو گلبرگ طری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۴ - وله در مدح تاج الدین علی سربداری:چون سعادت رهنمائی کرد و دولت یاوری - بستم احرام طواف کعبه نیک اختری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶٠ - وله ایضاً:منت ایزد را که دولت کرد بازم رهبری - سوی عالی در گهی کز چرخ دارد برتری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٨:کاشکی با اینهمه محنت که من دارم ز غم - روز آخر خود نکردی با من این بد گوهری


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:آن نه من باشم که روزِ جنگ بینی پشت من - آن منم گر در میانِ خاک و خون بینی سری


  25. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٨ - ایضاً در مدح مولا محمد بیگ عبدالله قهستانی و امیر ستلمش بیگ:به خلوت با خرد گفتم شبی کای پیر نورانی - توئی کت حل هر مشکل مسلم شد به آسانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱:بتا از نازکی گوئی ز سر تا پا همه جانی - ز جان نازکتر ار باشد تو سرو سیمبر آنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی - و زین کم‌تر نشاید کرد در پای تو قربانی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۱:بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی - به غلغل در سماع آیند هر مرغی به دستانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۴:ز خیرت خیر پیش آید، بکن چندانکه بتوانی - مکافات بدی کردن، نمی‌گویم تو خود دانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۸:خدا را در فراخی خوان و در عیش و تن آسانی - نه چون کارت به جان آید خدا از جان و دل خوانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۹:گهی کاندر بلا مانی ... ... ... خدا خوانی - چو بازت عافیت بخشد سر از طاعت بگردانی


  26. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٨ - ایضاً له در مدح خواجه نظام الدین یحیی:گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی - وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۸:همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی - وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی


  27. ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶٢ - وله:از من ای باد صبا لطف بود گر سحری - ببر خسرو آفاق رسانی خبری

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵:ایصبا گر بودت سوی خراسان گذری - ببر از حال دل من سوی جانان خبری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١١:با خرد همره و دو لب بادب باز مکن - هیچ کاری که از آن غیر تو یابد ضرری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٢:زر بسیار چه حاجت که کنی صرف بر آنک - خانقاهی بگچ و سنگ بعیوق بری

    ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٨ - وله مستزاد در مدح یمین الدوله عمده الملک حسن:یا رب از من که برد سوی خراسان خبری - ایصبا گر بودت هیچ مجال گذری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵:بخت آیینه ندارم که در او می‌نگری - خاک بازار نیرزم که بر او می‌گذری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۱:خواستم تا زحلی گویمت از روی قیاس - بازگویم نه که صدباره ازو نحس تری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۲:دامن جامه که در خار مغیلان بگرفت - گر تو خواهی که به تندی برهانی بدری

    سعدی » گلستان » دیباچه:ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند - تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری


  28. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳:هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را - نکند هیچ ملامت من شیدائی را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:لاابالی چه کند دفتر دانایی را - طاقت وعظ نباشد سر سودایی را


  29. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵:بر من گذشت آن پسر شنگ نوش لب - رخ در میان زلف چو مه در سواد شب

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵:ایدل جهان بکام گرت نیست گو مباش - منت خدایرا که جهان هست منقلب

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵:یکچند روز من ز سیهکاری فلک - بودی چنانکه فرق نمیکردمش ز شب


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱:دانی چه گفته‌اند بنی عوف در عرب - نسل بریده به که موالید بی‌ادب


  30. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱:گر از روی تو افتد عکس بر آب - شود جانرا مصور چهره در آب

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳:دل ز آتش هجرانت کبابست کباب - جان هم ز خراج و غم خرابست خراب

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸:ای ز آتش سودات دل اندر تب و تاب - وی عالم خاکیم ز عشق تو خراب


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب - صاحب‌نظران تشنه و وصل تو سراب


  31. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰:بحسن روی تو خورشید عالم آرانیست - بلطف رسته دندان تو ثریا نیست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶٣:مرا بدرگه دولت پناه سرور عهد - که با جلالت قدرش سپهر اعلا نیست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧۶:وزیر مشرق و مغرب مگر نمیداند - که منصبی که مرا هست هیچکس را نیست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۶:شهی که پاس رعیت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانیست

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:شهی که حفظ رعیّت نگاه می‌دارد - حلال باد خراجش که مزد چوپانی‌ست


  32. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵:بر سپهر حسن رویش آفتابی دیگرست - لیکن از شعر سیاهش سایبانی دیگرست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠٧:چیست آن برگی که شاخ دانش از وی بی برست - مهره عقل از وجودش دائم اندر ششدرست


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست - دوستدارش روزِ سختی دشمن زورآورست


  33. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹:ترا ز شکر شیرین از آن دمید نبات - که یافت پرورش از آب چشمه سار حیات


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۷:شنیده‌ای که سکندر برفت تا ظلمات - به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات


  34. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷:در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست - درمان درد عشق بدست طبیب نیست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٧:هر کو درین زمانه طلبکار منصبی است - هیچ از نصاب عقل مر او را نصیب نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:دردی‌ست درد عشق که هیچش طبیب نیست - گر دردمند عشق بنالد غریب نیست


  35. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:رویت که ازو عالم خوبی بنظام است - چشم بد از و دور یکی ماه تمام است

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۴٧:کردم ز میان همگان عزم کناری - تایب شده یکباره ز چیزیکه حرام است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است - ای مجلسیان راه خرابات کدام است


  36. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲:گر چه هر دم ز غمت بر دلم آزاری هست - باشم اغیار اگر جز تو مرا یاری هست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵۴:گر مرا دور فلک کرد تهیدست چو سرو - نیم آزاده گرم بر دل از آن باری هست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست - یا شب و روز به جز فکر توأم کاری هست


  37. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰:ماه عیدست این ندانم یا خم ابروی دوست - روز نوروزست تابان در جهان یا روی دوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست - بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست


  38. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱:نه هر گیاه که در باغ رست شمشادست - نه هر درخت که پیر است سرو آزادست


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - موعظه و نصیحت:هر آن نصیبه که پیش از وجود ننهادست - هر آن که در طلبش سعی می‌کند بادست


  39. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:هنگام نو بهار و لب جویبار و کشت - دریاب ساقیا که تو حوری و این بهشت


    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۳:هم رُقعه دوختن بِهْ و الزامِ کنجِ صبر - کز بهرِ جامه، رُقعه بَرِ خواجگان نبشت


  40. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:هرکه با زلف تو اندر دام نیست - همچو من پیوسته بی آرام نیست


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶:خوشتر از دوران عشق ایام نیست - بامداد عاشقان را شام نیست


  41. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴:آن ترک یغمائی نگر دلها بیغما میبرد - آن زلف بی آرام بین کآرام جانها میبرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:آن کیست کاندر رفتنش صبر از دل ما می‌برد - ترک از خراسان آمدست از پارس یغما می‌برد


  42. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲:با ما غم هجران تو ای دوست نه آن کرد - کان قصه توانیم بصد سال بیان کرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:انصاف نبود آن رخ دل‌بند نهان کرد - زیرا که نه رویی‌ست کز او صبر توان کرد


  43. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳:چون پسته خندان توأم در نظر آید - در دیده غمدیده عقیق و گهر آید


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:گر صبر کُنی ور نَکَنی مویِ بناگوش - این دولتِ ایّامِ نکویی به سر آید


  44. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸:روزگاریکه بهجران توأم میگذرد - فلک آنروز مبادا که ز عمرم شمرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢۶:ایدل آسوده همی باش که باکی نبود - گر بروی تو حسودی بحسد می نگرد


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴:هر که عیبِ دگران پیشِ تو آورد و شمرد - بی‌گمان، عیبِ تو پیشِ دگران خواهد برد


  45. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵:شادباش ای دل که حالت پیش جانان گفته اند - ماجرای درد تو یکیک بدرمان گفته اند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند - من خود این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند


  46. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸:صبا ز برگ گلش چون کلاله بر گیرد - دلم چو سنبلش آشفتگی ز سر گیرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:کدام چاره سگالم که با تو درگیرد - کجا روم که دل من دل از تو برگیرد


  47. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸:ماهروی من اگر پرده ز رخ بگشاید - فلک از عکس ویم ماه دگر بنماید

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴۶:برو ایدوست مپندار که اندر همه عمر - از خط و شعر ترا هیچ گره بگشاید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۳:روز گم گشتن فرزند مقادیر قضا - چاه دروازهٔ کنعان به پدر ننماید


  48. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:ای رخ خوب تو چون گل چمن آرای دگر - وی لب لعل تو چون مل طرب افزای دگر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر - که من از دست تو فردا بروم جای دگر


  49. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:روی زیبای ترا نیست در آفاق نظیر - چشم بد دور ز رخسار تو ای بدر منیر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر - به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر


  50. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸:ای ز جام می عشق تو خرد رفته ز هوش - لب و دندان ترا لعل و گهر حلقه بگوش


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:هر که فریاد‌رسِ روز مصیبت خواهد - گو در ایّامِ سلامت به جوانمردی کوش


  51. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲:زلف مشکین تو بر طرف بنا گوش چو میم - هست چون بر سمن از سنبل تر حلقه جیم

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٢۴:گر ترا هست خرد یاز بیا ز ابن یمین - یک نصیحت بشنو این ز بزرگان قدیم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم - خواب در روضهٔ رضوان نکند اهل نعیم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:ما دگر کس نگرفتیم به جای تو ندیم - الله الله تو فراموش مکن عهد قدیم

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:سالک راه خدا پادشه ملک سخن - ای ز الفاظ تو آفاق پر از درّ یتیم


  52. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹:مرا در سر همیگردد که سر در پایت افشانم - نثار چون تو دلداری نشاید کمتر از جانم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۴:اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم - قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم


  53. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷:ای رخ زیبای تو رشک سمن - بنده بالای تو سرو چمن


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴:یا رب آن روی است یا برگ سمن - یا رب آن قد است یا سرو چمن

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۵:ای خداوندان طاق و طمطراق - صحبت دنیا نمی‌ارزد فراق


  54. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲:عارضست آن یا گل سیراب بر برگ سمن - قامتست این یا قد شمشاد یا سرو چمن


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۵:گر بدانستی که خواهد مرد ناگه در میان - جامه چندین کی تنیدی پیله گرد خویشتن


  55. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳:کار عشاق است جان در عشق جانان باختن - عشق جانان در حقیقت نیست جز جان باختن


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳:عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن - با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن


  56. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶:نگارا عزم آن دارم که گر بر رغم اغیاران - ز راه لطف و دلجوئی در آئی از در یاران


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱:دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران - دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران


  57. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵:سنبل است آن بنا‌گوش سمن‌سیمای تو - یا کمند عنبرین یا زلفِ سوسن‌سای تو

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١۶:آصف ایام تاج ملک و دین عبدالکریم - ای برونق کار دین از رای ملک آرای تو


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳:راستی گویم به سروی ماند این بالای تو - در عبارت می‌نیاید چهره زیبای تو


  58. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳:پری رخا نکنی هیچ سوی بنده نگاه - چه کرده ام چه خطا شد بگو که چیست گناه


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه - سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه


  59. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:فرخنده طالعی بود آنرا که هر پگاه - کز تاب آفتاب شود با فروغ ماه

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٣٠ - ترجمه:هر ناصحی که بود ز من خواست توبه ئی - گویا که عشق خوش پسران هست از گناه


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه - وآن چشم آهوانه که چون می‌کند نگاه


  60. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲:مرا زنجیر زلف او بدان سان کرد دیوانه - که از سودای او کشتم ز عقل خویش بیگانه


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه - ز عشرت می‌پرستان را، منور بود کاشانه


  61. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳:ایعارض مه پیکر تو صورت جانی - وی پسته شیرین سخنت شور جهانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴:ایزلف تو سر تا قدم آشوب جهانی - وی در چمن حسن قدت سرو روانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:ای آنکه بخوبی بمه چارده مانی - از دیده چرا همچو هلالی تو نهانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹:دی بر در دلدار نشستیم زمانی - گفتیم بگوئید که اینجاست فلانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣۶:در قصه شنیدیم کزین پیش بزرگی - یک بدره زر داد بیک بیت فلانی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - این غزل در تذکرهٔ مرآت الخیال امیر علیخان سودی به نام شیخ سعدی است:بربود دلم در چمنی سرو روانی - زرین کمری، سیمبری، موی میانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۹:ای طفل که دفع مگس از خود نتوانی - هر چند که بالغ شدی آخر نه تو آنی


  62. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۷:ای جان و جهانرا ز رخت نور و نوائی - وی بر در حسنت شه سیاره گدائی

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶:ساقی قدح می که درو هست صفائی - به ز آن مطلب نزد خرد راهنمائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:مشتاق توام با همه جوری و جفایی - محبوب منی با همه جرمی و خطایی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۵:از دست کسی بستده هر روز عطایی - معذور بدارندش یک روز جفایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۴:تا نیک ندانی که سخن عین صواب است - باید که به گفتن دهن از هم نگشایی


  63. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳:ای داده دل بمهر تو تا بر تو نوگلی - در گلشن امید تو نالان چو بلبلی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٨:با من پدر که مرقد او باد پر ز نور - گفتا شنوده ئی که چه گفتست عاقلی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:هر روز باد می‌برد از بوستان گلی - مجروح می‌کند دل مسکین بلبلی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو:دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی - زنهار بد مکن که نکردست عاقلی


  64. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶:آن غالیه گون نقش نگر بر گل سوری - بر ماه دو هفته رقم است از گل سوری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۴:ما بی تو به دل بر نزدیم آب صبوری - چون سنگدلان دل بنهادیم به دوری


  65. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹:بگوش جان من آید دمادم آوازی - که هست طایر جانرا هوای پروازی

    ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷:صبا چو با سر زلف تو کرد همرازی - زبان گشاد نسیم خوشش بغمازی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۶:اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی - کنند در قدمت عاشقان سراندازی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷:امیدوارم اگر صد رهم بیندازی - که بار دیگرم از روی لطف بنوازی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:تو خود به صحبت امثال ما نپردازی - نظر به حال پریشان ما نیندازی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸:خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی - به دولت تو گنه می‌کند به انبازی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۸:خبیث را چو تعهد کنی و بنوازی - به دولت تو گنه می‌کند به انبازی


  66. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲:بمراد دل من گر بودم دسترسی - نزنم تا بزیم بیرخ جانان نفسی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٢:گر ستم میرسد از غیر ترا باک مدار - که مرا تجربه افتاد درین کار بسی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی


  67. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹:تا نقاب از روی شهر آرای خود برداشتی - صورت جان در خیال اهل دل بنگاشتی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی - رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی


  68. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰:تو آن نئی که ندانی طریق دلداری - ولی چه شود که با ما نمیکنی یاری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٣:اگر چه ابر بلای سپهر زنگاری - فشاند بر گل زردم سرشک گلناری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٧:بیادگار من ای یار اگر نگهداری - یکی لطیفه نویسم ز غایت یاری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢۴:چو روزگار بکام تو گشت و دولت یار - بکوش تا دل آزرده ئی بدست آری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت می‌دهد یاری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟


  69. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱:بگو ای ماه تابان تا کجائی - که یکدم نزد مشتاقان نیائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲:تو با این لطف طبع و دلربایی - چنین سنگین دل و سرکش چرایی

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۷:گرم راحت رسانی ور گزایی - محبت بر محبت می‌فزایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۴:خداوندان نعمت را کرم هست - ولیکن صبر به بر بینوایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۵:طبیبی را حکایت کرد پیری - که می‌گردد سرم چون آسیایی

    سعدی » گلستان » دیباچه:بمانَد سال‌ها این نظم و ترتیب - ز ما هر ذرّه خاک افتاده جایی


  70. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶:چو بلبل از سر مستی گذشتم سوی گلزاری - نمود از هجر رخسارت بچشمم هر گلی خاری


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۱:چو نفس آرام می‌گیرد چه در قصری چه در غاری - چو خواب آمد چه بر تختی چه در پایان دیواری


  71. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱:دلدار گفت لوح دل از نقش من بشوی - گفتم که تلخ از آنلب شکر فشان مگوی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٠:از من که میبرد سوی دستور خافقین - رمزی در آن شکایت ایام منطوی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٨:ایدل نصیحتی کنم ار زانکه بشنوی - نا داده آب کشت سعادات ندروی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷:هر دم زبان مرده همی گوید این سخن - لیکن تو گوش هوش نداری که بشنوی


  72. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲:زهی بوقت سخن لعلت از در افشانی - شکسته رونق بازار گوهر کانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٢:بزرگوار وزیرا نصیحتی بشنو - ز بنده ئی که ترا هست مشفق جانی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٨:ندیده نان تو اندر جهان کسی هرگز - بسان خاک چنین خوار از پی آنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۶:نگویم آب و گل است آن وجود روحانی - بدین کمال نباشد جمال انسانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۱:مقابلت نکند با حجر به پیشانی - مگر کسی که تهور کند به نادانی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۳:کرم به جای فروماندگان چو نتوانی - مروتست نه چندانکه خود فرومانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:ز بخت، روی‌تُرُش‌کرده، پیشِ یارِ عزیز - مرو، که عیش بر او نیز تلخ گردانی

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۹:ز قدر و شوکتِ سلطان نگشت چیزی کم - از التفات به مهمان‌سرایِ دهقانی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۱:ندیده‌ای که چه سختی همی‌رسد به کسی - که از دهانش به در می کنند دندانی

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:توانگران را وقف است و نذر و مهمانی - زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی


  73. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱:من ندیدم نشنیدم که بود در چمنی - همچو بالای تو سروی و چو رخ نسترنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی - یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایتِ شمارهٔ ۴۲:لافِ سرپنجگی و دعویِ مَردی بگذار - عاجزِ نفسِ فرومایه چه مَردی چه زنی


  74. ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲:ماهرویا گه آنست که رخ بنمائی - که بجان آمدم از بیکسی و تنهائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳:تو پری زاده ندانم ز کجا می‌آیی - کآدمیزاده نباشد به چنین زیبایی


  75. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶:دانی چه موجبست که فرزند از پدر - منت نگیرد ار چه فراوان دهد عطا


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱:شکر و سپاس و منت و عزت خدای را - پروردگار خلق و خداوند کبریا

    سعدی » گلستان » دیباچه:اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست - تا بر سرش بُوَد چو تویی سایهٔ خدا


  76. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠:عطا میخواست از من ماهروئی - بگفتم جان ز بهر تست ما را


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:ثنا و حمد بی‌پایان خدا را - که صنعش در وجود آورد ما را


  77. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٣:فراخ دستی ز اندازه مگذران چندان - که آفتاب معاشت بدل شود بسها


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است:تو آن نکرده‌ای از فعل خیر با من و غیر - که دست فضل کند دامن امید رها


  78. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٣:ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات - رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳:ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب - کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب


  79. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴:ایخدیوی که عهد دولت تو - هست چون در زمان عمر شباب


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:تشنگان را نماید اندر خواب - همه عالَم، به چشم، چشمهٔ آب


  80. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶:اگر نیک و گر بد چو خواهد رسید - ز ایام عمر تو روزی بشب

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧:چو دونان درین خاکدان دنی - مباش از برای دو نان مضطرب

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١:من ار چند باری بدل گفته ام - که چون هست کار جهان منقلب


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵:به یک ناتراشیده در مجلسی - برنجد دلِ هوشمندان بسی


  81. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨:دو مشفق اند ادیب و طبیب بر سر تو - نگاه دار بعزت دل ادیب و طبیب


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۴:قیامتست سفر کردن از دیار حبیب - مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸:مباش غره به گفتار مادح طماع - که دام مکر نهاد از برای صید نصیب


  82. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١:ایکه در جمع مال می بینم - از همه چیزها فزون هوست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۶۶:مطبخی ایست ناگوار مرا - شهره گشته بآش پختن کست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵:یکی از بخت کامران بینی - دیگری تنگ عیش و کوته‌دست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۵:دست بر پشت مار مالیدن - به تلطف نه کار هشیارست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۴:جنگ و زورآوری مکن با مست - پیش سرپنجه در بغل نه دست


  83. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶:ایزدا مستحق عفو توأم - ز آنکه من بنده را گناه بسیست


    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۱:تو بر اوجِ فلک چه دانى چیست؟ - که ندانى که در سرایت کیست؟


  84. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨:ایدل اگر زمانه بصد غم نشاندت - بنشین و صبر کن که صبوری دوای اوست


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:آن را که جای نیست همه شهر جای اوست - درویش هر کجا که شب آید سرای اوست

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:چون مرد درفتاد ز جای و مقامِ خویش - دیگر چه غم خورَد؟ همه آفاق جایِ اوست


  85. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧:اکسیر اعظم است در این روزگار کو - حلقه بگوش دنیی نا پایدار نیست


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح - کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست


  86. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵:بروز نکبت اگر برج قلعه فلکت - چو شاه کوکبه چرخ منزل و مأواست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠٢:چنان سزد که ز کار جهان نفور بود - کسیکه پیرو گفتار مردم داناست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:اگر مراد تو ای دوست بی‌مرادی ماست - مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است - گل است سعدی و در چشم دشمنان خار است

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۶:جوان گوشه نشین شیرمرد راه خداست - که پیر خود نتواند ز گوشه‌ای برخاست


  87. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٩٢:بگفتار اگر درفشاند کسی - خموشی به بسیار از آن بهترست

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۴٨:کسی گفت عزت بمال اندرست - که دنیا و دین را درم یاورست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۴:کسی گفت عزت به مال اندرست - که دنیا و دین را درم یاورست


  88. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٩٣:براه راست توانی رسید در مقصود - تو راست باش که هر دولتی که هست تراست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶:به راه راست توانی رسید در مقصود - تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست


  89. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٩٧:تعیین دال و ذال که در مفردی فتد - ز الفاظ فارسی بشنو زانکه مبهمست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:کارم چو زلف یار پریشان و دَرهم‌ست - پشتم به سان ابروی دل‌دار پرخَم‌ست


  90. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠١:جمعی که رباعی ز غزل باز ندانند - گفتار چنانهاست که شایسته و زیباست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست - از خانه برون آمد و بازار بیاراست


  91. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠۵:چون سفیهی زبان دراز کند - که فلانکس بفسق ممتازست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۶:گر سفیهی زبان دراز کند - که فلانی به فسق ممتازست


  92. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١۵٧:لاله را گفتم ای پری پیکر - صورتت خوب و سیرتت نیکوست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۲:ماه را دید مرغ شب پره گفت - شاهدت روی و دلپذیرت خوست

    سعدی » گلستان » دیباچه:هر که در سایهٔ عنایت اوست - گنهش طاعت است و دشمن دوست

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هرگز ایمن ز مار ننشستم - که بدانستم آنچه خصلتِ اوست

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دوستان گو، نصیحتم مکنید - که مرا دیده بر ارادتِ اوست


  93. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧١:مرا صورت از لغوه گر کج شود - چه نقصان رسد زان بمعنی راست

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۲ - ایضاً:سه عیار قهار غارتگر اند - کند میلشان هر کجا زیرکی است


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:نه در هر سخن بحث کردن رواست - خطا بر بزرگان گرفتن خطاست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:الا تا نخواهی بلا بر حسود - که آن بخت برگشته خود در بلاست


  94. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٧۴:مخور ای ابن یمین غم چو وفاقت برسد - بحضور عم و خال و پدر و مادر نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:کیست آن کَش سر پیوند تو در خاطر نیست - یا نظر با تو ندارد مگرش ناظر نیست


  95. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٠:هر یکی از شهان بوقت شکار - صید دیگر کند بقوت بخت


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰:به سکندر نه ملک ماند و نه مال - به فریدون نه تاج ماند و نه تخت


  96. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٢:هر که در صبح از بگه خیزی - در دل از مهر حق چراع افروخت


    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲:گر مرا بی‌تو در بهشت برند - دیده از دیدنش بخواهم دوخت

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴:هر که پرهیز و علم و زهد فروخت - خرمنی گرد کرد و پاک بسوخت


  97. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٨٨:هنرمند باشد بسان گهر - که هر کس مر او را خریدار نیست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۲:بد اختر تر از مردم‌آزار نیست - که روز مصیبت کسش یار نیست


  98. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٩٠:یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب - ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست


  99. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠١:ایدوستان بکام دلم نیست روزگار - آری زمانه دشمن اهل هنر بود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:از دست دوست هر چه ستانی شکر بود - وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۷:با‌آن‌که در وجودِ طعام است عیشِ نفس - رنج آوَرَد طعام که بیش از قَدَر بوَد


  100. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٠٢:الهی مرا چون سرای سپنج - سرانجام باید بغیری سپرد


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴۱:بزرگش نخوانند اهل خرد - که نامِ بزرگان به زشتی برد


  101. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١١:ای شه کامران وجیه الدین - ای چو نام تو طالعت مسعود

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٣:باغبانی بنفشه می انبود - گفتم ای گوژ پشت جامه کبود

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴٧:گر بمثقال ذره ئی بد و نیک - آورد فعلت از عدم بوجود

    ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۴ - تاریخ فوت عزالدین:چون فلک هفتصد ز سال شمرد - پس چل و هشت بر شمار افزود


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۸:متکلف به نغمه در قرآن - حق بیازرد و خلق را بربود


  102. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١٢:آسمان قدر وزیرا چو تو بر روی زمین - تا زمان هست نبودست و بزرگی نبود

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٨:بوستان گل فضل و گل بستان هنر - سیف دین ای ز وجود تو هنرها موجود

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧٧:دی یکی گفت که در مجلس دستور جهان - هر چه خواهد دلت آن نیست که حاصل نشود


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:شرف نفس به جود است و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی:احمدالله تعالی که به ارغام حسود - خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷:خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد - رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد - مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۶:بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود - مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود


  103. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١۶:اهل دنیا سه فرقه بیش نیند - چون طعام اند و همچو دارو و درد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢٣:از طبیبی شنیده ام روزی - کاوستاد بزرگ بود آن مرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۵٧:چون سفیهی ترا بیازارد - آن دمش گر ادب نیاری کرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٨۴:دو سه روزی که زندگانی تست - هیچ دانی که چون همی گذرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧٨:هیچ رنجی بتر ز غربت نیست - گرچه کامل شود به غربت مرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨٢:هر چه رزق تو باشد ای درویش - بیقین دان کسی نخواهد خورد

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۸ - ایضاً:مشکلی آمدست در پیشم - عالمی کو که حل تواند کرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:هر که می با تو خورد عربده کرد - هر که روی تو دید عشق آورد

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۴:مرد دیگر جوان نخواهد بود - پیریش هم بقا نخواهد کرد

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۵:ملک ایمن درخت بارورست - زو قناعت به میوه باید کرد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۳:شادمانی مکن که دشمن مرد - تو هم از مرگ جان نخواهی برد

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:ای بسا اسبِ تیزرو که بماند - که خرِ لنگْ جان به منزل برد

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۲:بخور، ای نیک‌سیرتِ سَره‌مَرد - کان نگون‌بخت گِرد کرد و نخوَرد

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:گرچه بیرون ز رزق نتوان خوَرد - در طلب کاهلی نشاید کرد


  104. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٣٠:ایدل چو ممکنست که روزی بشب بری - کایام جز بکام تو یک گام نسپرد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۱:جُوشَن بیار و نیزه و بَرگُستوانِ وَرد - تا روی آفتاب، مُعَفَّر کُنَم به گَرد

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۲:خون دار اگرچه دشمن خردست زینهار - مهمل رها مکن که زمانش بپرورد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۲:از من بگوی حاجی مردم گزای را - کاو پوستین خلق به آزار می‌درد

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:از من بگوی حاجی مردم گزای را - کاو پوستین خلق به آزار می‌درد


  105. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٣٣:ایدل آگه نیستی کز پیکرت باد فنا - ناگه انگیزد غباری چون ز میدان گرد گرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٩٠:در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت - آنقدر عمری که دارد مردم آزادمرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد - داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۳:در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت - آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد؟


  106. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۴٧:بشمس دولت و دین مفخر زمان و زمین - سلام من که رساندم پیام من که برد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴٩:مرا دو یار جهاندیده و دو همزادند - که یکزمان نتوانم گزیر ازایشان کرد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶٩:نوشته یافتم امروز بر دری بیتی - کزو دلم همه خون گشت و دیده ام پر درد


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۱:غریب شهر کسان تا نبوده باشد مرد - ازو درست نیاید غم غریبان خورد

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱:مکن نماز بر آن هیچ کس که هیچ نکرد - که عمر در سرِ تحصیلِ مال کرد و نخورد


  107. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۵٩:چو دولت خواهد آمد بنده ایرا - همه بیگانگانش خویش گردند


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۸۳:چو دولت خواهد آمد بنده‌ای را - همه بیگانگانش خویش گردند


  108. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۶۴:جهان کشور دانش شه ممالک فضل - جمال دولت و دین صاحب کریم نژاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٩٩:سر اکابر عالم نظام ملت و دین - توئیکه چون تو پسر مادر زمانه نزاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٠٠:سفید بود مرا روی و خال و موی سیاه - زمانه بین بدل هر یکی چگونه نهاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٠٨:شنیده ام که در ایام بعد هر بندی - دری گشاید و مردم از آن رسد بمراد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و ستایش:جهان بر آب نهاده‌ست و زندگی بر باد - غلام همّت آنم که دل بر او ننهاد

    سعدی » مواعظ » مراثی » در مرثیهٔ اتابک ابوبکر بن سعد زنگی:به اتّفاق، دگر دل به کَس نباید داد - زِ خستگی که درین نوبت اتّفاق افتاد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۹:فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن - وگر خورد چو بهایم بیوفتد چو جماد

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۷:بر آنچه می‌گذرد دل منه که دجله بسی - پس از خلیفه بخواهد گذشت در بغداد


  109. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢۶۶:جاهل از بهر که و هیزم و بهر علفست - نه بدان پایه که بر صدر بزرگیش برند


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند - یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند


  110. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٧٣:خرد را دوش میگفتم بخلوت - که ای بیدار دل پیر مجرد


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۸:کتاب از دست دادن سُست‌رایی‌ست - که اغلب خوی مردم بی‌وفایی‌ست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۹:اگر دانش به روزی در فزودی - ز نادان تنگ‌روزی‌تر نبودی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۷:دریغا گردن طاعت نهادن - گرش همراه بودی دست دادن

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۵:حریف سفله در پایان مستی - نیندیشد ز روز تنگدستی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۴:به چشمِ خویش دیدم در بیابان - که آهسته سَبَق بُرد از شتابان


  111. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٨٧:دوش در تنگنای عقل مرا - با خرد صحبت اتفاق افتاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۶ - ایضاً:پیکری بیگناه را دیدم - چو گنهکار در جحیم افتاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۷ - ایضاً:چیست آن آسیا که گردش او - نه ز آبست و نه ز جنبش باد

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۴٠ - ترجمه:علم را دیدم و تواضع را - کان بزرگی و این بلندی داد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:جان من! جان من فدای تو باد - هیچت از دوستان نیاید یاد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۵:هر که دندان به خویشتن بنهاد - خیر دیگر به کس نخواهد داد

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:گر تضرع کنی و گر فریاد - دزد زر باز پس نخواهد داد


  112. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣١٠:ضیاء دولت و دین ایکه ما در ارکان - بصد قران چو تو فرزند نامور نارد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:که می‌رود به شفاعت که دوست بازآرد - که عیش خلوت بی او کدورتی دارد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:همای بر همه مرغان از آن شرف دارد - که استخوان خورد و جانور نیازارد

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:به رنج و سعی کسی نعمتی به چنگ آرد - دگر کس آید و بی‌سعی و رنج بردارد


  113. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٣٧:کنجی که در او گنجش اغیار نباشد - کس از تو و بر تو ز کس آزار نباشد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱:آن به که نظر باشد و گفتار نباشد - تا مدعی اندر پس دیوار نباشد

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:جنگ از طرف دوست دل‌آزار نباشد - یاری که تحمل نکند یار نباشد


  114. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٣٨:گفتند که صحبت بزرگان - از رنج نیاز وا رهاند


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:چون بنده خدایِ خویش خوانَد - باید که به جز خدا نداند


  115. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۴١:کسی بمدح و ثنای برادران عزیز - ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۶۸:کسی به حمد و ثنای برادران عزیز - ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد


  116. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵٢:مرا دوستی کو که با دشمنم - بگوید که این نکته میدار یاد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴۴:شنیدم که بیوه‌زنی دردمند - همی گفت و رخ بر زمین می‌نهاد


  117. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۵٩:مرا از هر چه در عالم هنر هست - مر او را از ندامت میشمارد


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۸:الا تا نشنوی مدح سخنگوی - که اندک مایه نفعی از تو دارد


  118. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶٢:ملامتم مکنید ار نبید مینوشم - که رستگاری آزادگان بود ز نبید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - ظاهرا در مدح صاحب دیوان است:به سمع خواجه رسانید اگر مجال بود - که ای خزانهٔ ارزاق را کف تو کلید


  119. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣۶۴:نسیم باد صبا کیست جز تو کز بر من - بنزد خواجه رسالت گذار خواهد بود


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - قصیده:تو را ز دست اجل کی فرار خواهد بود - فرارگاه تو دارالقرار خواهد بود


  120. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧٠:وزیر کشور چارم غیاث دولت و دین - توئی که رای تو صد ملک را بیاراید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶:به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید - جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:فراق را دلی از سنگ سختتر باید - مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:مرو به خواب که خوابت ز چشم بِرباید - گرت مشاهدهٔ خویش در خیال آید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰:حقیقتیست که دانا سرای عاریتی - ز بهر هشتن و پرداختن نفرماید

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح صاحب دیوان:سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف - که بارگاه ملوک و صدور را شاید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۴:گمان مبر که جهان اعتماد را شاید - که بی‌عدم نبود هر چه در وجود آید


  121. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧١:هر که در اصل بد نهاد افتاد - هیچ نیکی ازو مدار امید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸:ناگهان بانگ در سرای افتد - که فلان را محلِّ وعده رسید


  122. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٧۶:هر آن کش خرد رهنمایست و رهبر - بگیتی ره و رسم صحبت نورزد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۶۵:ز دست ترشروی خوردن تبرزد - چنان تلخ باشد که گویی تبر زد


  123. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٨٧:اقامت در خراسان گشت مشکل - شد اینجا مشرب عشرت مکدر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴٩:کریم الدین تو آن پهلو نژادی - که گردانرا بتو باشد تفاخر


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۹:الا تا ننگری در روی نیکو - که آن جسمست و جانش خوی نیکو

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۰:جوان سخت رو در راه باید - که با پیران بی‌قوّت بپاید

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۷:حذر کن زآنچه دشمن گوید آن کن - که بر زانو زنی دست تغابن

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۳:چو کنعان را طبیعت بی هنر بود - پیمبرزادگی قدرش نیفزود


  124. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٠:ای شهنشاه بختیار که هست - در همه کار دولتت یاور

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٢:ای پسر همنشین اگر خواهی - همنشینی طلب ز خود بهتر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣٠:شکر انعام حاتم ثانی - مخلص الملک یونس طاهر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴٣:عمر تا کی چنین بریم سر - حاصل روزگار بوک و مگر

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵٧:نیست مغبون نبزد عقل کسی - که بزرگی خرد بسیم و بزر


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸:بود در خاطرم که یک چندی - گرچه هستم به اصل و دانش خر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۳:زخم بالای یکدگر بزنند - بخراشند و مرهمی نکنند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱:زنِ بد در سرایِ مردِ نکو - هم در این عالم است دوزخِ او

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:پادشاهی پسر به مکتب داد - لوح سیمینش بر کنار نهاد


  125. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٧:ای همای همت عالی تو - کر کسان چرخ را کرده شکار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح امیر انکیانو:بس بگردید و بگردد روزگار - دل به دنیا در نبندد هوشیار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹:هر که خیری کرد و موقوفی گذاشت - رسم خیرش همچنان بر جای دار


  126. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٩:ای نسیم سپیده دم بر خیز - وز سر لطف یک قدم بردار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣۴:شکرها میکنم در این ایام - که تهیدست گشته ام چو چنار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣۶:شکر نعمت ز کفر وا دارد - اینچنین خوانده ایم در اخبار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵۵:هر که مدح اندرو اثر نکند - فکرت هجو او مکن زنهار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵۶:نزد اهل زمانه از که و مه - گر عبیدند جمله گر احرار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵:عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸:هاونا گفتم از چه می‌نالی - وز چه فریاد می‌کنی هموار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:هر که مشهور شد به بی‌ادبی - دگر از وی امید خیر مدار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:هر که را، جامه پارسا، بینی - پارسا دان و نیک‌مرد انگار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم - که ندارم به طاعت استظهار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو - ور نماند به گفتنش کردار

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نخورَد شیر، نیم‌خوردهٔ سگ - ور بمیرد به سختی اندر غار

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:خر که کمتر نهند بر وی بار - بی‌شک آسوده‌تر کند رفتار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۵:بلبلا! مژدهٔ بهار بیار - خبر ِ بد به بوم باز گذار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۸:اندک اندک به هم شود بسیار - دانه دانه است غله در انبار

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:ایستاده سفینه ای بر خشک - بحرهای روان در آن بسیار


  127. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠۶:بر بساط امیر عز الدین - قصه ئی راست میکنم تقریر


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۲:دل منه بر جهان که دور بقا - می‌رود همچو سیل سر در زیر

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۴:ندهد هوشمند روشن‌رای - به فرومایه کارهای خطیر

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۶:بر غلامی که طوع خدمت توست - خشم بی حد مران و طیره مگیر


  128. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٠٩:چو از جهان و ز اهل جهان نداری بهر - جهان و هر چه در او هست جمله بادا نگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١١:چهار رکن جهان را بساط نرد انگار - خلایقش چو حریفان مشتغل به قمار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استاده‌ام به استغفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار


  129. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١۵:چو دنیا کند با تو بخشش تو نیز - ببخشش که گردان بود روزگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣١:شنیدم که عیسی علیه السلام - تضرع کنان گفت کای کردگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴۶:کسی خوش بر آید در این روزگار - که باشد بدستش یکی از سه کار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵٢:مرا نام اگر نیک و گر بد بود - چو رفتم از آنم چه فخر و چه عار

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ١٨ - ترجمه:چو دنیا کند با تو بخشش تو نیز - ببخشش که گردان بود روزگار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴:خداوند کشور خطا می‌کند - شب و روز ضایع به خمر و خمار

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۰:بزرگی نماند بر آن پایدار - که مردم به چشمش نمایند خوار

    سعدی » گلستان » دیباچه:کرم بین و لطف خداوندگار - گنه بنده کرده است و او شرمسار

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰:نمانَد ستم‌کارِ بدروزگار - بماند بر او لعنتِ پایدار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰:حریفِ ترشرویِ ناسازگار - چو خواهد شدن دست پیشش مدار

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:ز خود بهتری جوی و فرصت شمار - که با چون خودی گم کنی روزگار

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۳ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۷۶-۱۵۱]:چو ما را به غفلت بشد روزگار - تو باری دمی چند فرصت شمار

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۳ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۷۶-۱۵۱]:چو بیداد کردی توقع مدار - که نامت به نیکی رود در دیار

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:در این ورطه کشتی فرو شد هزار - که پیدا نشد تخته‌ای بر کنار


  130. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١٩:خداوند دریا دل ای آنکه یافت - ز جود تو جان خلایق سرور

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢٧:ز دانای صانع مشو نا امید - که گردد مبدل غمت با سرور


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:بیار آنچه داری ز مردی و زور - که دشمن به پای خود آمد به گور

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۳ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۷۶-۱۵۱]:مروت نباشد بر افتاده زور - برد مرغ دون دانه از پیش مور

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نبشته است بر گورِ بهرامِ گور - که دستِ کَرَم به ز بازویِ زور


  131. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢١:دوش با خود نفسی مصلحت دنیا را - میزدم هندسه ئی در بدو در نیک امور


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲:به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور - قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور


  132. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢٣:در باب تواضع آنچه دانی - با خلق جهان بجای می آر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:آمد گه آن که بوی گلزار - منسوخ کند گلاب عطار

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:شرط است جفا کشیدن از یار - خمر است و خمار و گلبن و خار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱:بردند پیمبران و پاکان - از بی‌ادبان جفای بسیار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۴:زاهد که درم گرفت و دینار - زاهدتر از او یکی به دست آر

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۳:سرهنگ لطیف خوی دل دار - بهتر ز فقیه مردم آزار


  133. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٢۶:ز حالم نیست آگه کس که چون من - برنجم زین سپهر سخت پیکار

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵۴:کریمان گر بدست راست بخشند - گه بخشش یکی از زر و دینار


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۵:گرت خوی من آمد ناسزاوار - تو خوی نیک خویش از دست مگذار


  134. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٣٧:صاحبا مدتیست تا کردم - خدمتت آنچنانک بد مقدور


    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱:نورِ گیتی‌فروزِ چشمهٔ هور - زشت باشد به چشمِ موشکِ کور


  135. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵٩:همانا که شاهنشه بی نظیر - کزو تازه شد رسم تاج و سریر


    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:نیفتاده بر دست دشمن اسیر - به گِردش نباریده باران تیر


  136. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶۶:یعلم الله که در امور معاش - نرود خاطر من از پی آز


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۰:ای به خلق از جهانیان ممتاز - چشم خلقی به روی خوب تو باز

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:متقلب درون جامه ناز - چه خبر دارد از شبان دراز

    سعدی » گلستان » دیباچه:گر کسی وصف او ز من پرسد - بی‌دل از بی‌نشان چه گوید باز؟

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۸:آن که چون پسته دیدمش همه مغز - پوست بر پوست بود همچو پیاز

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق:گر کسی وصف او ز من پرسد - بیدل از بی‌نشان چه گوید باز


  137. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶٧:آنکه کارش ز ابتدا تا انتها - یاوگی و هرزه گوئی بود و بس

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٧٠:خواهی که خوار می نشوی ایعزیز من - هرگز به دم کسی نزنی پیش کس نفس


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:شمشیرِ نیک از آهنِ بد چون کند کسی؟ - ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس


  138. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٧۵:صاحبا چون یمین دولت و دین - کرد خالی ز مرغ روح قفس


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۳:هر که هست از فقیه و پیر و مرید - وز زبان آورانِ پاک نَفَس

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » خاتمهٔ گلستان:ما نصیحت به جای خود کردیم - روزگاری در این به سر بردیم


  139. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٨٨:چو با دشمنت فرصتی دست داد - مکن چز بدان ابتکار کار خویش


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۵:مشمر برد ملک آن پادشاه - که وی را نباشد خردمند پیش


  140. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٨٩:چه طالع است مرا یا رب ایدل قلاش - که هیچ می نکند روزگار جز پرخاش

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٠۴:که میبرد سخنی از زبان ابن یمین - بدانجناب که اقبال زیبدش فراش


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:گناه کردن پنهان به از عبادت فاش - اگر خدای پرستی هواپرست مباش


  141. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴٩٠:حبذا شهر علائیه و شهرستانش - خرما نزهت باغ خوش و باغستانش


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:صاحبا، عمر عزیز است غنیمت دانش - گوی خیری که توانی ببر از میدانش


  142. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٠٣:کریم دولت و دین سرور زمان و زمین - توئی که مثل تو گیتی ندید داور خویش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱:گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش - نگردم از تو و گر خود فدا کنم سر خویش


  143. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٢۶:زمن نا مناسب بود اینزمان - نشستن ببزم طرب با حریف


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۰:مکن عمر ضایع به افسوس و حیف - که فرصت عزیزست و الوقت سیف


  144. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٣٧:زهی ابله کسی کز بهر مرده - کند با زندگان عهد خود جنگ


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۲:برو با دوستان آسوده بنشین - چو بینی در میان دشمنان جنگ

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۶:سگی را لقمه‌ای هرگز فراموش - نگردد ور زنی صَد نوبتش سنگ


  145. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴١:اگر چه صبر مفتاح نجاتست - ولیکن صابری کاریست مشکل

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴٩:تهتک در سخن گفتن زیانست - تأمل کن تامل کن تامل

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶٧:مرا زین پیش خاطر چندگاهی - بانواع سخن میبود مایل


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۶:چه نیکو گفت ابراهیم ادهم - چو ترک مُلک و دولت کرد و خاتم

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰:شکم زندانِ باد است ای خردمند - ندارد هیچ عاقل باد در بند

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:نباید بستن اندر چیز و کس دل - که دل برداشتن کاریست مشکل


  146. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴۵:آنچه ناگفتنی است در دل خود - دار پنهان بدانمثابه که دل

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧٣:هر که بندد کمر بخدمت خلق - چون خردمند باشد و فاضل


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در مدح امیر سیف‌الدین (محمد):شکر و فضل خدای عزوجل - که امیر بزرگوار اجل


  147. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴٧:بتابی رخ ایدل ز مال و منال - گر آگاه گردی ز حال مآل

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶٣:گرت میل باشد که در پارسی - همی دال را باز دانی ز ذال


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۴:تو نیکو روِش باش تا بَدسگال - به نقصِ تو گفتن نیابد مَجال


  148. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵٣:دیدم پریر ساده غلام بخارئیی - زیبا و دلفریب و نکو فعل و خوب قول

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧۵:هفتاد سالگی که دو چندانت عمر باد - کردست رنجش ابن یمین را ز جان ملول


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول - من گوش استماع ندارم. لمن یقول؟


  149. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵۴:دو هفته مه روزه چون رخ نمود - بدو گفتم از من مبادی بحل


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:یکی کرده بی آبرویی بسی - چه غم دارد از آبروی کسی

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری و درویشی:خداوندِ مکنت به حق مشتغل - پراکنده‌روزی، پراکنده‌دل


  150. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۵٨:شهریار جهان معزالدین - ای کرم پرور کریم خصال

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧١:هر که در جمع مال سعی کند - تا بدست آرد از حرام و حلال


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۴۵:سایه پرورده را چه طاقت آن - که رود با مبارزان به قتال


  151. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧٠:هر چه موجودست آنرا یافتند - اهل حکمت منحصر در ده مقال


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۰:خواجه تشریفم فرستادی و مال - مالت افزون باد و خصمت پایمال

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۶ - تقریرات ثلاثه:خواجه تشریفم فرستادی و مال - مالت افزون باد و خصمت پایمال


  152. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧٢:هر کرا طالع مساعد نیست - هر چه او کرد و گفت نا مقبول


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۴:هر که آمد بر خدای قبول - نکند هیچش از خدا مشغول


  153. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٧۶:ای دل ار گوش سوی من داری - کنم از حال عالمت اعلام

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٨٩:پیشتر زین بسی صدور و عظام - داشتندی درین سرای آرام

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩۶:چون سرانجام زینخرابه رباط - رخت بربست بایدت ناکام

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠٠:خسروانرا دو کار میباید - تا شود کار خسروی بنظام


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۵:گر بلندت کسی دهد دشنام - به که ساکن دهی جواب سلام

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۷:گر همه زَرِّ جعفرى دارد - مَردِ بى‌توشه برنگیرد گام


  154. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٨٢:بدانخدای که بنگاشت دست قدرت او - درون پرده ارحام صورت اجسام

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩٩:خدیو کشور دانش یمین دولت و دین - توئی ز راه حقیقت خلاصه ایام

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠٨:سپهر مهر جلالت جلال دولت و دین - توئی که رأی ترا شاه انجم است غلام


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۶:چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام - ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام - تفاوتی نکند گر دعا‌ست یا دشنام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸:زهی سعادت من که‌م تو آمدی به سلام - خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام - تو مُستریح و به افسوس می‌رود ایام

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۳:خطاب حاکم عادل مثال بارانست - چه در حدیقهٔ سلطان چه بر کنیسهٔ عام

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۴:ضرورت است که آحاد را سَری باشد - وگرنه مُلک نگیرد به‌هیچ‌روی نظام

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هر آن که گردشِ گیتی به کینِ او برخاست - به غیرِ مصلحتش رهبری کند ایّام


  155. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩٠:پیام داد به کس کیر اژدها پیکر - که ای کشیده به عمر دراز آزارم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶:شب دراز به امید صبح بیدارم - مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:من آن نی‌ام که دل از مهرِ دوست بردارم - و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم


  156. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵٩۴:جهان بگشتم و آفاق سر بسر دیدم - نه مردمم اگر از مردمی اثر دیدم


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰:جهان بگشتم و آفاق سر به سر دیدم - به مردمی که گر از مردمی اثر دیدم


  157. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٠٧:ز دیوانه ئی کرد روزی سؤال - سلیمان مرسل علیه السلام


    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:هنروَر چو بختش نباشد به کام - به جایی روَد کش ندانند نام


  158. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١٢:شنیدم از سر منبر مذکری میگفت - رضای حق طلبی باش بر سر تسلیم


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۲ - در مدح:نظر که با همه داری به چشم بخشایش - درر که بر همه باری ز ابر کف کریم


  159. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١٣:شهریارا من از این حضرت چون خلد برین - میروم وز سر حسرت بفضا مینگرم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم - خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم


  160. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٢١:قدوه اهل کرم ای زبده آزادگان - اکرم الاخوان شهاب الدین که بادی دوستکام

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٧٠ - ترجمه:قدوه اهل فضائل زبده آزادگان - اکرم الاخوان شهاب الدین که باشی شادکام


    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۲۲ - وله ایضا:انا دلادل ابنة الکرم لابناء الکرام - اجلب الراحة والراح لقلب المستهام


  161. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٢٧:مرا هست در خم می خوشگوار - نهاده ز بهر ندیم کریم


    سعدی » گلستان » دیباچه:شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم - قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیم


  162. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣۴:هر کرا با خویشتن حالی بود - کی شود خاطر ز تنهائی دژم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:وقت‌ها یک دم برآسودی تنم - قال مولايَ لِطَرفي لا تَنَم

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰:چون در آواز آمد آن بَرْبَط سرای - کدخدا را گفتم: از بهر خدای


  163. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٣٨:ای صبا با صاحب صاحبقران - اصف ثانی جلال ملک و دین

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨٠:غیر این اصطرخ پر ماء معین - کس نشان داد آسمانی بر زمین


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی:ای محافل را به دیدار تو زین - طاعتت بر هوشمندان فرض عین


  164. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵٩:بر تو پاشم ز بحر دانش خویش - سخنی همچو لؤلؤ و مرجان

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠۴:هر کرا یاد بنده میآید - بکرم بندگی من برسان

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۵ - ایضاً له:چیست آن پیکر پری کردار - گاه مینا برنگ و گه مرجان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در وداع ماه رمضان:برگ تحویل می‌کند رمضان - بار تودیع بر دل اخوان


  165. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٠:بنظم با تو بگویم بنای مصدر را - که چند و چیست ذهاب و صهو بتست و لبان

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶٩:چهار چیز دهد آبروی مرد بباد - باختیار مباش ای پسر مباشر آن


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمس‌الدین حسین علکانی:تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان - به فضل و منت پروردگار عالمیان

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان - اگر تو باز برآری حدیث من به دهان

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - مطلع دوم:تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان - که ماه روی تو ما را بسوخت چون کتان

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۹:به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان - سه کس برند رسول و غریب و بازرگان

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۹:هزار باره چراگاه خوشتر از میدان - ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان


  166. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧٢:دلا در نیک و بد بی اختیاری - چنین آمد ز بدو فطرت آئین


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵:به است آن یا زنخ یا سیب سیمین - لب است آن یا شکر یا جان شیرین


  167. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٧۶:زندگانی بکنج عافیتی - بیمشقت چو میتوان کردن

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠۵:هیچ دانی که مردمی چه بود - روز قوت فروتنی کردن


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۳:صبر بر قسمت خدا کردن - به که حاجت به ناسزا بردن


  168. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٨١:قلم را بر تبت فزون دان ز تیغ - بود گرچه کم زو به نیروی تن

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٩٧:میندیش در حق مردم بدی - که آری بلا بر سر خویشتن


    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۶:چه خوش گفت زالی به فرزند خویش - چو دیدش پلنگ افکن و پیل تن

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۶:بسیج ِ سخن گفتن آنگاه کن - که دانی که در کار گیرد سخُن


  169. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠٢:هر کسی را چنانکه هست بدان - پس بدانقدر دوستی میکن


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۱:هیچ دانی که چیست دخل حرام - یا کدامست خرج نافرجام

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:تو که در بندِ خویشتن باشی - عشق‌بازِ دروغ‌زن باشی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۶:چون در آید مِه از تویی به سخن - گرچه به دانی، اعتراض مکن


  170. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١٣:مرا گفتند ابوبکر و عمر را - اگر یاری دهی مانند عثمان

    ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۲ - تاریخ وفات و کشته شدن علاء الدین محمد وزیر در سر بیشه استر آباد:ز هجرت هفتصد بود و چل و دو - سه بر عشرین فزوده ماه شعبان


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:اگر گویندش اندر نار جاوید - بخواهی ماند با فرعون و هامان


  171. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧١٩:پدری با پسر بشفقت گفت - که پسندیده دار عادت و خو

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٣٣:ملک عزت گرت همی باید - از من این پند مشفقانه شنو


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۱:هر که با من بدست و با تو نکو - دل منه بر وفای صحبت او

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:طرب نوجوان ز پیر مجوی - که دگر ناید آب رفته به جوی


  172. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٣٨:ای کریمی که مادر ارکان - چون تو فرزند راد نازاده


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:ای به باد هوس در افتاده - بادت اندر سر است یا باده


  173. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۴٣:ای نسیم سپیده دم بگذر - از سر لطف بامداد پگاه

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۶٧:کاتب اینحروف ابن یمین - بر خط و قول خود گرفت گواه


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:شوربختان به آرزو خواهند - مُقبلان را زوال نعمت و جاه

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۱:مردکی خشک مغز را دیدم - رفته در پوستین صاحب جاه

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۵:ای به ناموس کرده جامه سپید - بهر پندار خلق و نامه سیاه


  174. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵۶:دی معرف به پیش آصف عهد - خواند فصلی ستوده که و مه


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:کس نیاید به خانهٔ درویش - که خراجِ زمین و باغ بده


  175. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٧:ابن یمین منم که بآیات بینات - در ملک نظم کرده ام اثبات داوری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨٨:ای باد خوش نفس گذری کن ز راه لطف - بر خاک در گهی ز فلک جسته برتری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آنجا که باد زهره ندارد خبر بری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری

    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۹ - وله ایضا:یا ملوک الجمال رفقا باسری - یا صحاة ارحموا تقلب سکری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳:غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری


  176. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٨:اگر من پنج روزی بالضروره - براه ناسزائی میزدم پی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۷:مرا گر صاحب دیوان اعلی - چرا گوید به خدمت می‌نیایی

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۵:نخست اندیشه کن آنگاه گفتار - که نامحکم بود بی‌اصل دیوار

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۸:چه سرپوشیدگان مرد بودند - که گوی نخوت از مردان ربودند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۲:بلند آواز نادان گردن افراخت - که دانا را به بی شرمی بینداخت

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۸:نه هر بازو که در وی قوتی هست - به مردی عاجزان را بشکند دست


  177. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٧٩:الا ای نسیم صبا از ره لطف - گذر کن بخاک در شهریاری

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۸:ای جسته دوا از در هر بیماری - تا چند ز تقلید تو در هر کاری

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۰:از عمر ترا امید بر خور داری - گر هست غم فقر بدل در ناری


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۸:آن گوی که طاقت جوابش داری - گندم نبری به خانه چون جو کاری


  178. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨٢:ایدل ز پی جهان چه پوئی - وز زحمت جسم و جان چه جوئی


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۰:حاصل نشود رضایِ سلطان - تا خاطرِ بندگان نجویی

    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲:با این همه جور و تندخویی - بارت بکشم که خوبرویی


  179. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٨۵:ای خردمند اگر همی خواهی - که شوی شهره در نکو کاری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٨:یعلم الله که در وفا داری - زان فزونم که در گمان آری


    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۵:هر شبی با دلی و صد زاری - منم و آب چشم و بیداری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۵:ای پسندیده حیف بر درویش - تا دل پادشه به دست آری

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:ای که شخصِ مَنَت حقیر نمود - تا درشتی هنر نپنداری

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۵:چون نداری کمال ِ فضل آن به - که زبان در دهان نگه داری


  180. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩۵:آنکس که بود بعلم و حکمت عالی - بر گفته او نقیض آرم حالی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:کردیم بسی جام لبالب خالی - تا بو که نهیم لب بران لب حالی


  181. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٩:اگر به جستن کار شگرف می‌خواهی - که قاصدی بفرستی و حال بنمائی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت:دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۳:امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶:ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۸:امید عافیت آن گه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی


  182. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠٣:ای نفس سپیده دم جان دهمت بخدمتی - گر بجناب حضرت آصف عهد بگذری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۹:دانمت آستین چرا پیش جمال می‌بری - رسم بود کز آدمی روی نهان کند پری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۲:روی گشاده ای صنم طاقت خلق می‌بری - چون پس پرده می‌روی پرده صبر می‌دری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۵:گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری - من نه حریف رفتنم از در تو به هر دری


  183. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٠۴:بحر جود و کرم جمال الدین - ای برخ فرخ و مبارک پی


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند:ای که پنجاه رفت و در خوابی - مگر این پنج روزه دریابی

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۵:هر که بی‌مشورت کند تدبیر - غالبش بر غرض نیاید تیر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۶:ای پسندیده حیف بر درویش - از برای قبول و منصب خویش

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۱:ای زبردستِ زیردست‌آزار - گرم تا کی بماند این بازار؟

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۷:گر نشیند فرشته‌ای با دیو - وحشت آموزد و خیانت و ریو


  184. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨١٠:با آنکه بی نصیبم از مال و جاه دنیا - هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۵:هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی - الا بر آن که دارد با دلبری وصالی


  185. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٢:جهد کردیم بسی تا دو سه روزی ز حیات - دم بر آریم بکام دل خود با یاری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری


  186. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٢٩:چنان زندگانی کن ای نیک رای - بوقتی که اقبال دادت خدای


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۱:چنان زندگانی کن ای نیکرای - به وقتی که اقبال دادت خدای


  187. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٠:خداوندا همیشه بود ما را - کتان و صوف و کمخاو عتابی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٣:عماد الدین محمد را بگوئید - ز من رمزی بآئین عتابی

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٣:مرا گفتند جمعی مهربانان - چو دیدندم ز غم در اضطرابی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۰:که دست تشنه می‌گیرد به آبی - خداوندان فضل آخر ثوابی


  188. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٣٩:ز بهر خوشدلی خویش درون دنیا را - نگاه کن که چه کفت از طریق استادی


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در ستایش:به خرمی و به خیر آمدی و آزادی - که از صروف زمان در امان حق بادی


  189. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٣:زنهار قصد کندن بیخ کسان مکن - زیرا که بیخ خویشتن است اینکه میکنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:آسوده خاطرم که تو در خاطر منی - گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:پاکیزه روی را که بود پاکدامنی - تاریکی از وجود بشوید به روشنی


  190. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۴٩:صحبت صاحبنظر باید که باشد با دو کس - یا کریمی نامجوی و یا حکیمی راستگوی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی - گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی


  191. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٣:گر تمتع ترا ز نقره و زر - اینقدر بس که قابض آنی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰:بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی - حاکمی گر به قهر می‌رانی

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۴:گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی - ببری رونقِ مسلمانی


  192. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶۵:گذر کن از ره لطف ای نسیم باد شمال - بخاک درگه نوئین شهنشان کرتای

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧۶:مرا ز خدمت عالیجناب آصف عهد - علاء دولت و دین هندوی مبارک رای

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨۵:هزار اهل مروت در آمدند از پای - که هیچ سست قدم را نرفت پای از جای


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - پند و اندرز:به نوبت‌اند ملوک اندرین سپنج سرای - کنون که نوبتِ تست ای ملک به عدل گرای

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۶:نداند آنکه درآورد دوستان از پای - که بی‌خلاف بجنبند دشمنان از جای

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:نه هر که موی شکافد به تیر جوشن‌خای - به روز حملهٔ جنگاوران بدارد پای


  193. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٨:منم آنکه در مدحتت طبع من - سپهر ازرقی گشت و مهر انوری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٧:مربی چو محمود باشد گرم - چه سنجد بمیزان من عنصری

    ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨١:همی گفتم از راه ضجرت شبی - نسیم صبا را بخواهشگری


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۴:غمی کز پیش شادمانی بری - به از شادیی کز پسش غم خوری


  194. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۶٩:من شنیدم که از ره شفقت - پدر پیر گفت با پسری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۴:ای که بر دوستان همی‌گذری - تا به هر غمزه‌ای دلی ببری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۰:دیدم امروز بر زمین قمری - همچو سروی روان به رهگذری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶:گر کنم در سر وفات سری - سهل باشد زیان مختصری

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۲:می‌شنیدم به حسن چون قمری - چون بدیدم از آن تو خوبتری

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳۱:می‌شنیدم به حسن چون قمری - چون بدیدم از آن تو خوب‌تری


  195. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧١:من اندر کسب اسباب فضائل - نکردم هیچ تقصیر و توانی


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:اگر خود هفت سُبْع از بر بخوانی - چو آشفتی الف ب ت ندانی


  196. ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧۴:مزن دم در آنچت گزیرست ازان - که حمل افتد این شیوه بر بیهشی


    سعدی » گلستان » دیباچه:کنونت که امکان گفتار هست - بگو ای برادر به لطف و خوشی

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۰:نبیند کسی در سَماعت خوشی - مگر وقتِ رفتن که دَم در کشی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۹:چو با سفله، گویی به لطف و خوشی - فزون گرددش کبر و گردنکشی


  197. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰:دلدار همیگفت من محزون را - کآخر چه دواکنی دل پرخون را

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱:خاتون جهان جهانملک خاتون را - آن کیسه فشان سیم و زر قانون را


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:هر ساعتم اندرون بجوشد خون را - وآگاهی نیست مردم بیرون را


  198. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰:ایدل اگر اعتقاد تو هست درست - می دان که ترا روزی تو خواهد جست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۱:ای سرور عهد هرکه شمشیر تو بست - شیر فلکش به زیر پالان چو خرست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳:این برشده دولاب که گردد پیوست - گاهیش بلند بینی و گاهی پست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴:از بس که دلم با سر زلف تو نشست - چون زلف تواش فتاد صد گونه شکست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۹:تا روی ترا بدیدم ایعشوه پرست - در دیده من نقش خیال تو نشست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱:برخیز سحرگه ای صبا چابک و چست - با خواجه شهاب دین بگورست و درست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹:دل شد ز پی وصل دلارام ز دست - جان نیز بران عزیمت از جای بجست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳:در کارگه وجود هر نقش که هست - نقاش الست بیتو آن نقش ببست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۸:دی ابن یمین صبحدمی جام بدست - با سر و قدی بر سر گلزار نشست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲:در باغ جمالت ای بت عشوه پرست - سیب ز نخ ساده و شفتالو هست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۵:دل در سر زلفین بتان نتوان بست - وز دست فراقشان به جان نتوان جست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۶:دی خسرو سیاره چو با شام نشست - از جیش حبش فتاد بر روم شکست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:آن یار که عهدِ دوستاری بشکست - می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:شب‌ها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست - خوش آن‌که ز روی تو دلش رفت ز دست!

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲:خیری که برآیدت به توفیق از دست - در حق کسی کن که درو خیری هست


  199. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶:انسبزه که گرد چشمه نوش تو خاست - در صورت اگر چه طوطی شکر خاست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۱:تا سقف سپهر نیل پیکر بر پاست - از جمله شهان اگر همیپرسی راست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷:سردار جهان خواجه که آئینش سخاست - بحریست کفش که موج آن جمله عطاست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷:گر هر چه کند بنده بتقدیر خداست - گفتن که بداست کار میخواره خطاست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۹:دی گفت یکی که داشت با من دل راست - کای ابن یمین وجه معاشت ز کجاست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۴:سلطان گل ار چه با بسی برگ و نواست - هر چند که زر دوخته بر چین قباست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۵:گیرم که بصد رسید عمریکه تر است - آخر نه که اندر پی آن روز فناست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۸:زلفت صنما مایه ده مشک خطاست - با چین دو زلفت سخن از مشک خطاست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:وه وه که قیامتست این قامت راست - با سرو نباشد این لطافت که تراست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که خطای خویش بیند که رواست - تقریر مکن صواب نزدش که خطاست

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۰:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟


  200. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۸:انسان نه بدینصورت و شکل انسانست - کین شکل ز آمیزش جسم و جانست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸:آن ماه که گفتی ملک رحمانست - این بار اگرش نگه کنی شیطانست


  201. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲:ایدل طلب دوست گرت عادت و خوست - بیرون مبر از خویش پی اندر پی دوست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴:گفتم نخورم باده که کاری نه نکوست - تا باز رهم ز طعنه دشمن و دوست

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۱:حاصل چه از این که صورت خواجه نکوست - چون مغز نبیندش خرد در خور پوست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست


  202. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۰:آنرا که دل از عشق تو کور و کر نیست - همچون دل من در پی شور و شر نیست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳:از تو به که نالم که دگر داور نیست - وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست


  203. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵:تا دیده من دید زهر خوبترت - بیخوابم از اندیشه روی چو خورت

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸:عشق لب و دندان چو لعل و گهرت - کر دست مرا معتکف خاک درت


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:صد بار بگفتم به غلامان درت - تا آینه دیگر نگذارند برت


  204. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶:هر کو بسعادتی رسد روزی بیست - زانپس بشقاوتش بسی باید زیست


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست - بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست - چون روز آمد، بمرد و بیمار بزیست


  205. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴:دیوانه دلم که میل طبعش بهواست - در کوی بتان کارگهی میآراست


    سعدی » گلستان » دیباچه:زآن گه که تو را بر من مسکین نظر است - آثارم از آفتاب مشهورتر است


  206. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۵:هر کس که ره و رسم جهان نیک شناخت - از بهر اقامت اندرو خانه نساخت


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت - درمانش تحمل است و سر پیش انداخت


  207. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۴:ای بنده بالای تو سرو آزاد - همچون تو بتی مادر ایام نزاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۷:تا چرخ و فلک مدار بنیاد نهاد - از مادر ارکان پسری چون تو نزاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۱:شاها ز منت گرچه نمیآید یاد - روزی کرمت هم دهدم آخر یاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۹:هر کو ز هوا در آتش می افتاد - بر پیکر خاکی در ادبار گشاد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۹:دانی بچه ماند ای بت حور نژاد - خالی که میانه دو ابروت فتاد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:روی تو به فال دارم ای حور نژاد - زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:دادار که بر ما در قسمت بگشاد - بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:پیشِ که بر آورم ز دستت فریاد؟ - هم پیشِ تو از دستِ تو گر خواهم داد


  208. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۵:این چرخ سراسیمه بیفایده گرد - چون قسمت ارزاق خلایق میکرد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد - با دوست به پایان نشنیدیم که برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد - گوی ظفر از هر که جهان خواهی برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:شاها سم اسبت آسمان می‌سپرد - از کید حسود و چشم بد غم نخورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳:از مایهٔ بیسود نیاساید مرد - مار از دم خویش چند بتواند خورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶:در گرگ نگه مکن که بزغاله برد - یک روز ببینی که پلنگش بدرد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟ - دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:صیّاد نه هر بار شَگالی ببَرَد - افتد که یکی روز پلنگش بخورَد

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:دل عشق تو را واقعۀ نوح شمرد - زان روی سفینه‌ای فراهم آورد


  209. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۲:آن دل که بر او مهر تو تابان باشد - میسوزد و شمعوار خندان باشد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۷:هر چند که فرزند بسامان باشد - دردیست که بی مایه درمان باشد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۳:هرچ آن هنر جمله بزرگان باشد - و اسباب سیادت سترکان باشد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۸:غریب اگر چه وزیر شه جهان باشد - همیشه میل دلش سوی خانمان باشد

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۹ - ایضاً:آن چیست که چون ابروی جانان باشد - قلب وی و مستویش یکسان باشد


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:هر کس که درست قول و پیمان باشد - او را چه غم از شحنه و سلطان باشد


  210. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۳:اسبی که مرا میر شرفشه بخشید - هرگز نه جوانش دید و پیری بشنید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۰:ایدل ز کست گرچه نوائی نرسید - لیکن اگر آنکس که ترا کرد پدید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۳:تا ماتم فرزند علی گشت پدید - خون گشت دل کسیکه این قصه شنید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵۸:چون شب رقم از غالیه بر روز کشید - آمد بت من در پی او ماه رسید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۳:چون گشت زمین از سپه برف سفید - از پرتو خورشید بریدیم امید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۸:خورشید نماز شام چون روی تو دید - کرد از تو حجاب و روی در پرده کشید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۱:گفتند که از برگ گلش خار دمید - وان حسن که دیده ئی بانجام رسید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۴:گفت آنکه مرا دید ز طاعات بعید - کاندیشه نمیکنی تو از وعد و وعید


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹:گفتم که برآید آبی از چاه امید - افسوس که دلو نیز در چاه افتاد


  211. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۳:از سبزه چو گل خورد گکی چند نمود - بلبل بهزار صوت و الحانش ستود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۱:چون نرکس تو غمزه جادو بگشود - از جمله گلها قصب السبق ربود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۶:دلبر شب دوش چون ز رخ پرده گشود - مه کرد طلوع و نور بر نور فزود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۹:پندم بشنو که هر که این پند شنود - شد حاصل عمر او بگیتی همه سود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰:محمود طبیب چون بطب دست گشود - در معجز عیسی ید بیضا بنمود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۳:گل از پی خرده ئی که از خرقه نمود - بنگر که چه تشنیع ز بلبل بشنود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۳:فریاد مرا ز خامه قیر اندود - کو راز دلم بدشمن و دوست نمود

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۸:ز آوردن خلق سوی صحرای وجود - گر عاشق و معشوق نبودی مقصود


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:با دوست به گرمابه درم خلوت بود - وانروی گلینش گل حمام آلود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:آن گل که هنوز نو به دست آمده بود - نشکفته تمام باد قهرش بربود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:افسوس بر آن دل که سماعش نربود - سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود‌؟


  212. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۴:آورد خط آن نگار تا بنماید - ما را که شب و روز بهم می شاید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۴:هر نقش که از پرده فلک بنماید - شب جمله مرا شعبده بر میآید

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۶:هر چند که دخت رز طرب افزاید - و ابواب فتوح روح را بگشاید


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دل تنگ مکن که دوست می‌فرماید

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:من چاکر آنم که دلی برباید - یا دل به کسی دهد که جان آساید

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دلتنگ مشو که دوست می‌فرماید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲:سلطان که به منزل گدایان آید - گر بر سر بوریا نشیند شاید

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دردا که طبیبْ صبر می‌فرماید - وین نفسِ حریص را شکَر می‌باید


  213. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۷:تا در تن من هیچ رگ و پی باشد - اندر رگ من بجای خون می باشد

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۶:در خانه اگر متاع دنیا باشد - در باز گذاشتن چه معنی باشد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:آهو بره را که شیر در پی باشد - بیچاره چه اعتماد بر وی باشد؟


  214. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۸:ما را فلک از دوست اگر دور افکند - ور همچو بنات نعشمان ز هم بپراکند

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳:روزی که ز تن قطع کند جان پیوند - یا رب مکن این زبان جاری در بند


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای افکند

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند - چشمم به دهان واعظ و گوش به پند

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:گویند مرو در پی آن سرو بلند - انگشت‌نمای خلق بودن تا چند؟

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای فکند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۱:پند است خطاب مهتران آن گه بند - چون پند دهند و نشنوی بند نهند


  215. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶:هر کس که نصیحت بر او خوار بود - وانکو ببدی خود گرفتار بود


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:جایی که درخت عیش پربار بود - در در نظر و گهر در انبار بود


  216. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۳:از بس که رسید از رخ و از غمزه یار - بر لاله و نرگس ستم ایام بهار

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۸:از خنده رعد و گریه ابر بهار - وقتست جهانرا که شود چون رخ یار

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۹:ایساقی شکر لب طوطی گفتار - گرمی نبود گرد ز شهدانه برار

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۶:هنگام بهارست بتا باده بیار - کاراسته شد بزم طرب همچو نگار

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۸:هر چند که پیریم و ضعیفیم و نزار - والات وادات کار افتاده ز کار

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۴:داود نبی چو برگشادی اسرار - گفتی بپسر پند من از دل مگذار


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:درویش که حلقهٔ دری زد یک بار - دیگر غم او مخور که درها بسیار

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:تو بر سرِ قدرِ خویشتن باش و وقار - بازیّ و ظرافت به ندیمان بگذار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۵:قاضی چو به‌ رشوت بخورد پنج خیار - ثابت کند از بهر تو ده خربزه‌زار


  217. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۵:ایدل غم نا آمده زنهار مخور - وانغم که گذشت از تو هم زو بگذر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۲:من برکشم این پیرهن زهد ز سر - پس در کشمت همچو قبا تنگ ببر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۴:هنگام سپیده دم گل سیب نگر - ز آب بقمش نقطه ز ده باد سحر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۵:چون یافت تن از خلعت شه زینت و فر - نیکو سخنی گفت درینمعنی سر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۰:اینهم بشنو ای پسر نیک اختر - از زر مطلب همین زر و هیچ دگر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۲:در هجر تو از آه من و خون جگر - هم صبح اثر دارد و هم شام خبر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۳:گلدسته برخسار تو چون کرد نظر - گفتا که نیم از تو بخوبی کمتر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۵:روزی بخوشی اگر توان برد بسر - زنهار پسر انده بیهوده مخور

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۷:گفتتد مرا که بر ابوبکر و عمر - مدحت گوی رستی بقیامت ز سقر

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۰:فرزند اعز محمد ای جان پدر - آیا بود اینکه بینمت بار دگر

    ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۱ - ایضاً:پرسم لغزی ای شده فاش از تو هنر - فکری کن و جهدی کن و بیرون آور


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:هرچند که هست عالم از خوبان پر - شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:فرق است میانِ آن که یارش در بر - تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در


  218. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۶:در عشق من و تو هر دو ایمایه ناز - نو شد بجهان قصه محمود و ایاز

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۷:تا کرد در جود کف راد تو باز - در ناز و نعیم غرقه اند آز و نیاز

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۰:پروانه صفت در آتشم زاندم باز - کز باد اجل فروشد آنشمع طراز

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۱:رفتند و ز رفتگان یکی نامد باز - تا با تو بگوید سخن از پرده راز

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۴:با خوش پسری بحسن چونشمع طراز - گشتم نفسی بنرد بازی دمساز


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱:تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز - کوته نکنم ز دامنت دست نیاز

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:نامردم اگر زنم سر از مهر تو باز - خواهی بکشم به هجر و خواهی بنواز


  219. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۸:گفتیم بدانماه کلهدوز امروز - کی طالع دلبری ز حسنت پیروز


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:ای ماه شب‌افروز شبستان‌افروز - خرم تن آنکه با تو باشد شب و روز

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:یا روی به کنج خلوت آور شب و روز - یا آتش عشق بر کن و خانه بسوز


  220. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۰:ما با رخ و زلفین تو بی ترس و هراس - یک بار دگر عشق نهادیم اساس

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۱:ناکس نشود بدون نوازی تو کس - ناید بگه کار چناری از خس

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۶٢ - قطعه:یا ایها الرجل الذی تهوی به - و جناء دامیته المناسم عرمس


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵:رویی که نخواستم که بیند همه کس - الا شب و روز پیش من باشد و بس

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶:گر بیخبران و عیبگویان از پس - منسوب کنندم به هوی و به هوس


  221. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۸:خواهی که ترا هیچ بدی ناید پیش - تا بتوانی سخن مگوی از کم و بیش

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۶:تا از گل سیراب تو بر رست حشیش - بی بهره شدم از تو چو از خلد کشیش


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:ای صاحب مال، فضل کن بر درویش - گر فضل خدای می‌شناسی بر خویش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:بوی بغلت می‌رود از پارس به کیش - همسایه به جان آمد و بیگانه و خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۴:جایی نرسد کس به توانایی خویش - الا تو چراغ رحمتش داری پیش

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که مرا بکشت، باز آمد پیش - مانا که دلش بسوخت بر کشتهٔ خویش


  222. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۹:ایدل اگرت هست سر دلبر خویش - موئی ز سر نگار سیمینبر خویش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:یا همچو همای بر من افکن پر خویش - تا بندگیت کنم به جان و سر خویش


  223. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۴:دهقان بچه ئی داد می نابم دوش - گفتم که حرام باشد این گفت خموش

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۸:استاد حسین ای بصفا همچو سروش - با نطق تو سحبان شود از عجز خموش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹:گویند مرا صوابرایان به هوش - چون دست نمی‌رسد به خرسندی کوش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:سودی نکند فراخنای بر و دوش - گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش


  224. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۴:آنخواجه که دارد کف دربار چو میغ - و آن گرد که خون چکانداز میغ بتیغ

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۵:چون آتش و آب گر نشستی در میغ - هم دست اجل بر تو کشد ناگه تیغ


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۹:گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ - چه سود که باز می‌گذاری به دریغ؟


  225. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۵:این گنبد سبز از شفق مرجان رنگ - دانی بچه ماند ایدل با فرهنگ

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۷:چون خواجه بشد چه نام باقی و چه ننگ - چون ماند بوارثان چه یاقوت و چه سنگ


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:ای بی‌تو فراخای جهان بر ما تنگ - ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:غوّاص اگر اندیشه کند کامِ نهنگ - هرگز نکند دُرِّ گرانمایه به چنگ


  226. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴۳:ز ابروی تو و روی تو در ملک جمال - حالی عجب افتاد و چگویم که چه حال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۰:افسوس که آفتاب عمرم به زوال - نزدیک رسید و دیده در خواب و خیال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۱:تا مردم چشم پر نمم روز وصال - دیدست رخ انصنم زهره جمال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۳:در حال حیاتم ای بت مشکین خال - هرگز نکنی یاد من مسکین حال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۶:زیبا صنمی بناز کی آب زلال - تذکیر همیگفت بصد غنج و دلال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۹:علمی که ترا می نرساند به کمال - مالی که ترا می نکند نیکو حال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۰:در چشم تو باشد سخنم سحر حلال - و اندر دهنت سخن بود تنگ مجال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۱:دارد صنم ماهوش زهره جمال - خالی بمیانه دو ابرو و چه خال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۲:در خطه سبزوار دیدم امسال - حالی که نماند بر فرزانه مجال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۵:ما بر در شکریم و قناعت همه سال - فارغ شده از نیک و بد اهل جدال

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۶:ایدل طلب گذشته امریست محال - امید بنا آمده باشد ز خیال

    ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۸ - تاریخ کشته شدن تاج الدین علی شمس الدین بدست پهلوان حیدر:چون هفتصد و پنجاه و دو رفت ز سال - بیش از دو نمانده بد ز ماه شوال


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال


  227. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۷:آن کز پی وصل او بجان میپویم - او با من و من جمله جهان میجویم

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۹:رخسار ترا ماه ختن میگویم - بالای ترا سرو سمن میکویم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴:بگذشت بر آب چشم همچون جویم - پنداشت کزو مرحمتی می‌جویم


  228. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۸:ای سرو سهی قامت خوش رفتارم - دریاب که شد گرچه نهان میدارم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۷:شبهای دراز بیشتر بیدارم - نزدیک سحر روی به بالین آرم


  229. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۷:گر دل بهوای گوهر و در ندهم - بر جان غم غرق و زحمت پرندهم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:چون می‌کشد آن طیرهٔ خورشید و مهم - من نیز به ذل و حیف تن در ندهم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:من با دگری دست به پیمان ندهم - دانم که نیوفتد حریف از تو بهم


  230. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۴:هر چند بود عارض تو در نظرم - هر لحظه بود شوق رخت بیشترم

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۵:زین پیش که سودای جنون داشت سرم - بودی هوس مشغله و شور و شرم

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۶:هر چند که در هستی خود مینگرم - معنیم یکی و در هزاران صورم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:خورشید رخا من به کمند تو درم - بارت بکشم به جان و جورت ببرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶:هر سروقدی که بگذرد در نظرم - در هیأت او خیره بماند بصرم


  231. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۷:ای از تو جهان برون تو بیرون ز جهان - پروانه شمع رخ تو طوطی جان

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۰:ای زاده خاطر من از تاب و توان - بگرفته چو خورشید فلک جمله جهان

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۳:چون بهر نشاط و خرمی شاه جهان - بگرفت بدست خسروی تیر و کمان

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۲:گر هست کسیکه حکم او هست روان - پس هر چه کند بنده تو از بنده مدان

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۳:در دیده دریا وشم آنجان جهان - تا رسته دندان گهر کرد عیان

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۶:جان باید و نان و نان نباید بیجان - آن باید و این وزین چه آید بی آن


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان - تا پیش قدت چنگ زند سرو روان

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:امروز که دستگاه داری و توان - بیخی که بر سعادت آرد بنشان


  232. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۷:آمد خبریکه جان برون رفت ز تن - از واقعه زبده دوران و زمن

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۴:در حیرتم از قاضی احکام کهن - کز حکم ویند اهل جهان بی سر و بن

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۷:یا رب بچه موجب بمن بیسر و بن - هر لحظه غمی نو دهد اینچرخ کهن

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۸:دی گفت مرا یکی که ای عهد شکن - نه گفته بدی که می نخواهم خوردن

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۴:دی بر سر خاک دوستی دلبر من - از دیده گلاب ریخت بر برگ سمن

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۵:نتوان سخن از دهان تنکت گفتن - زیراک نگنجد اندرو هیچ سخن

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۰:چون زلف بنفشه را صبا داد شکن - دم بی می لاله رنگ گلبوی مزن


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن


  233. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۱:هر چند بود کعبه اسلام کنون - در مرتبه از کنشت صد پایه فزون

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۵:مائیم ز جور فلک آینه گون - با آه دلی که سنگ ازو گردد خون


    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم:بر درگه عزّتت همه خلق زبون - کس را نرسد که این چرا و آن چون


  234. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۴:خواهم در زهد را ازین پس بستن - بر تو به شکستن و بمی پیوستن


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۲:شاید پسِ کار خویشتن بنشستن - لیکن نتوان زبانِ مردم بستن


  235. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۸:چون عاقبت الامر بباید مردن - جز یکدمه را نگه نباید کردن


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۸:از بهر دل یکی به دست آوردن - مطبوع نباشد دگری آزردن

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:باز آی و مرا بکش که پیشت مردن - خوشتر که پس از تو زندگانی کردن


  236. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۷:ای ابروی چون کمان تو پیوسته - جان و دل من بتیر محنت خسته

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۲:زنهار در سرای خود پیوسته - میدار بهر حال که باشی بسته

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۵:شاهی که بود نرم دل و آهسته - باشد همه کارهای ملکش بسته


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۳:جمعی چو گل و لاله به هم پیوسته - تو هیزمِ خشک در میانی رَسْتَه


  237. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۸:دلدار من آنحوروش امروز بگاه - آورد بگرمابه در آنروی چو ماه

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۹:رویت که بر اوست مظهر لطف اله - زیباست بر او سه نقطه خال سیاه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه


  238. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۸:در عالم تحقیق کسی یابد راه - کز وحدت کاینات باشد آگاه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:ما را نه ترنج از تو مرادست نه به - تو خود شکری پسته و بادام مده


  239. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۲:ایدل ز جهان جان بسلامت بردی - از لوح ضمیر اگر طمع بستردی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:کی دانستم که بیخطا برگردی؟ - برگشتی و خون مستمندان خوردی


  240. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۳:ای بر چمن باغ هنر سرو سهی - افسوس که کرد از تو قضا جای تهی

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۴:آمد بعیادت برم آن سرو سهی - چون یافت خبر که بس سقیمست رهی

    ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۶:ای جود ترا حاتم طی گشته رهی - وی روی نموده از توام روز بهی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:گر دولت و بخت باشد و روزبهی - در پای تو سر ببازم ای سرو سهی

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:تا دل به غرور نفس شیطان ندهی - کز شاخ بدی کس نخورد بار بهی

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که به قرآن و خبر زو نرهی - آن است جوابش که: جوابش ندهی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹:معشوق هزار دوست را دل ندهی - ور می‌دهی آن دل به جدایی بنهی


  241. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۵:ایخواجه توئی انک چو تو گرم روی - در مردی ورادی نبود هیچ گوی


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:با مردم سهل خوی دشخوار مگوی - با آن که در صلح زند جنگ مجوی


  242. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۹:ایدل ز پی حطام دنیای دنی - در خرمن عمر خویش آتش چه زنی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:در وهم نیاید که چه شیرین دهنی - اینست که دور از لب و دندان منی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۶۹:مردی نه به قوتست و شمشیرزنی - آنست که جوری که توانی نکنی

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۶:ماری تو که هر که را ببینی، بزنی - یا بوم که هر کجا نشینی، بکنی


  243. ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۳:از حال من آگهی تو ای بار خدای - و آن نیز توانی که ترا باشد رای


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:گیرم که به فتوای خردمندی و رای - از دایرهٔ عقل برون ننهم پای


  244. ابن یمین » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها » شمارهٔ ۱۱ - وفات عز الدین محمد:به سال هفتصد و سی و هشت از هجرت - به روز جمعه گه چاشت از صفر شده بیست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳۵:در سرای به هم کرده از پس پرده - مباش غره که هیچ آفریده واقف نیست


  245. ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۶ - ترجمه:در شهر خویش هرکه مذلت همیکشد - گر غربت اختیار کند خوانمش لبیب

    ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ١۴ - ترجمه:با من سفیه کرد سفاهت ز جهل خویش - مکروهم آمد آنکه مر او را شوم مجیب


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در وداع شاه جهان سعد بن ابی‌بکر:رفتی و صدهزار دلت دست در رِکیب - ای جان اهل دل که تواند ز جان شکیب؟


  246. ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٢۴ - ترجمه:حلال داشت عراقی نبید و شربش را - ولیک کفت حرامست باده و مستی


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۱:به قول دشمن پیمان دوست بشکستی - ببین که از که بریدی و با که پیوستی


  247. ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۵۴ - ترجمه:مرا چه گفت یکی گفت در زمانه توئی - بدیهه گوی کلام از معانی و صورش


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۴:خری که بینی و باری به گل درافتاده - به دل بر او شفقت کن ولی مرو به سرش


  248. ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۶٠ - ترجمه:فرود آمد درودم داد و برخاست - وداعم کرد و چون شد جان شدن خواست


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۷:به ذکرش هر چه بینی در خروش است - دلی داند در این معنی که گوش است


  249. ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۶١ - ملمع:حاکم ما ز فرط بد نفسی - عنده الضر و انفع الضرب


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۳۰:حرص فرزند آدم نادان - مثل مورچه است در میدان


  250. ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٧٢ - ایضاً:اذ سیلت السحب سجال المطر - قد زینت الروض بدری الزهری


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری - باشد که بلای عشق گردد سپری

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری - چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:فردا که به نامهٔ سیه درنگری - بس دست تحسر که به دندان ببری

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:گویند که دوش شحنگان تتری - دزدی بگرفتند به صد حیله‌گری