گنجور

 
ابن یمین

آمد بعیادت برم آن سرو سهی

چون یافت خبر که بس سقیمست رهی

پرسید که آرزوی تو چیست بگوی

گفتم که ندارم آرزو جز ببهی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode