گنجور

 
سعدی

ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری

آنجا که باد زهره ندارد خبر بری

ای مرغ اگر پری به سر کوی آن صنم

پیغام دوستان برسانی بدان پری

آن مشتری خصال گر از ما حکایتی

پرسد جواب ده که به جانند مشتری

گو تشنگان بادیه را جان به لب رسید

تو خفته در کجاوه به خواب خوش اندری

ای ماهروی حاضر غایب که پیش دل

یک روز نگذرد که تو صد بار نگذری

دانی چه می‌رود به سر ما ز دست تو

تا خود به پای خویش بیایی و بنگری

بازآی کز صبوری و دوری بسوختیم

ای غایب از نظر که به معنی برابری

یا دل به ما دهی چو دل ما به دست توست

یا مهر خویشتن ز دل ما به در بری

تا خود برون پرده حکایت کجا رسد

چون از درون پرده چنین پرده می‌دری

سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی

دعوی بندگی کن و اقرار چاکری

 
 
 
غزل ۵۴۳ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۵۴۳ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سعدی

همین شعر » بیت ۹

سعدی تو کیستی که دم دوستی زنی

دعوی بندگی کن و اقرار چاکری

حافظ

در کوی عشق شوکت شاهی نمی‌خرند

اقرار بندگی کن و اظهار چاکری

فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه