گنجور

 
ابن یمین

ایدل ز پی جهان چه پوئی

وز زحمت جسم و جان چه جوئی

گر خار بگیردت سر دست

بگذر ز گل ایفلان چه بوئی

رو دست تهی چو گربه می لیس

چون سگ پی استخوان چه پوئی

چون بر تو نفس همی شمارند

بی فکر مگو هر آنچه گوئی

رو پرده دل بشوی ایشیخ

این خرقه و طیلسان چه شوئی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

ای روی تو آیت نکویی

حسن تو کمال خوبرویی

راتب شده عالم کهن را

هردم ز تو فتنه‌ای به نویی

معروف لبت به تنگ‌باری

[...]

مجیرالدین بیلقانی

جانا همه آیت نکویی

در شأن تو آمده ست گویی

یک گل چو رخت به دست ناید

گر در چمن جهان بجویی

عطار

چون روی بود بدان نکویی

نازش برود به هرچه گویی

رویی که ز شرم او درافتاد

خورشید فلک به زرد رویی

چون در خور او نمی‌توان شد

[...]

اثیر اخسیکتی

من تنگدل و تو تنگ خوئی

من خوب سخن، تو خوبروئی

با من بکن آن که لطف یزدان

با روی تو کرد، از نکوئی

برتنگ دلی من به بخشای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اثیر اخسیکتی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه