گنجور

 
ابن یمین

چیست آن پیکر پری کردار

گاه مینا برنگ و گه مرجان

گوی یاقوت را همی ماند

بسته اندر زمردین چوگان

رنگ او همچو گونه معشوق

که رخش گردد از حیا رخشان

هست برجی ز خلد پنداری

از پی حور ساخته رضوان

بهر حکمت مهندس تقدیر

بر ستونی نهاده آن بنیان

خارج او همه عقیق یمن

داخل او مذهب از عقیان

بر فرازش نهاده کنگره ها

راست چون تاج بر سر شاهان

کنگره نیست افسر لعل است

بر بیا کنده زر ساو میان

نازکانی همه جدا گانه

نا بسوده نه انسشان نه جان

همچو اطفال یک بیک دارند

از زر ناب در دهن پستان

هر یک از نازکی چنانکه خرد

گویدش ناردانه ایست عیان

فرقه فرقه نشسته همزانو

در بر یکدگر خزیده چنان

که سر موی در نمیگنجد

در میان از توافق ایشان

در میانشان ز زر ورق بسته

پرده ها دست قدرت یزدان

ناز کانند لیک سخت دلند

خود چنین اند نازکان جهان

هر یک از نازکی و لطف چنانک

بلب هر که در بری دندان

بینیش همچو چشم ابن یمین

از گزند زمانه خون افشان

 
 
 
رودکی

یاد کن: زیرت اندرون تن شوی

تو برو خوار خوابنیده، ستان

جعد مویانت جعد کنده همی

ببریده برون تو پستان

پیر فرتوت گشته بودم سخت

[...]

عنصری

آمد ای شاه دوش ناگاهان

فیلسوفی به نزد من مهمان

پاک چون رای تو ز دوده سخن

تیز چون تیغ تو گشاده زبان

گفت با من زهر دری و شنید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

جاودان شاد باد شاه جهان

دولت او قوی وبخت جوان

تندرستیش باد و روزبهی

کامکاری و قدرت و امکان

همچو دلها بدوفروخته باد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

امهات و نبات با حیوان

بیخ و شاخند و بارشان انسان

بار مانند تخم خویش بود

سر بیابی چو یافتی پایان

چون سخن‌گوی بود آخر کار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
قطران تبریزی

ای ببالا بلای آزادان

آرزوی دلی و رنج روان

تنم از عشق تو نوان و نزار

دلم از رنج تو نژند و نوان

آرزوی جوان و پیری تو

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه