گنجور

 
ابن یمین

قدوه اهل کرم ای زبده آزادگان

اکرم الاخوان شهاب الدین که بادی دوستکام

از ره چاکر نوازی قصه ئی اصغا نمای

کرده از بیم ملالت در وی ایجازی تمام

بنده با جمعی خواص مجلس روحانیان

خلوتی دارد مصفا از کدورات عوام

موضعی از خرمی زیباتر از باغ ارم

وز ره امن و فراغت غیرت دار السلام

لیک در وی پای بند صحبت اصحاب نیست

این کنایت هیچ دانی از چه باشد از مدام

همتت گر ضامن اسباب جمعیت شود

چون ثریا منخرط کردند در سلک نظام

ورنه ابناء الکرام اندر پی بنت الکروم

چون بنات النعش بگریزند از هم و السلام