یکی از حکما پسر را نهی همیکرد از بسیار خوردن که سیری مردم را رنجور کند.
گفت: ای پدر! گرسنگی خلق را بکشد، نشنیدهای که ظریفان گفتهاند به سیری مردن به که گرسنگی بردن.
گفت: اندازه نگهدار، کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لٰا تُسْرِفوُا.
نه چندان بخور کز دهانَت برآید
نه چندان که از ضعف جانت برآید
باآنکه در وجودِ طعام است عیشِ نفس
رنج آوَرَد طعام که بیش از قَدَر بوَد
گر گُلشِکَر خوری به تکلّف، زیان کند
ور نانِ خشک دیر خوری، گلشکر بوَد
رنجوری را گفتند: دلت چه میخواهد؟
گفت: آن که دلم چیزی نخواهد.
معده چو کج گشت و شکمدرد خاست
سود ندارد همه اسباب، راست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
به آن اندازه مخور که خوراک از دهانت برون ریزد و آنقدر هم کم مخور که از سستی و ناتوانی جانت به لب رسد.
اگرچه خوشی و شادیِ جانِ حیوانی به خورش است، چون خوردنی از اندازه افزونتر باشد مایهٔ درد و بیماری گردد.
اگر گُلقند (معجونی از گُل و شکر که مقوی است) بیش از اندازه و طاقتِ مزاج خوری ضرر رساند و اگر خشکاری (نانِ بی خورش) دیر دیر خوری در کامِ تو چون گلقند نماید و سودمند باشد.
چون معده به علت پرخوریها فرو افتد و منحرف گردد و دردِ شکم پدید آید درست و آمده بودنِ همهٔ وسایلِ زندگیِ خوش فایدهای نکند و شخص از درد خلاص نیابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهای دیگر
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.