مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی
من خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد نام گدایی
صاحب نظران لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی
باید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی
بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم هوسی بود و هوایی
گر دست دهد دولت آنم که سر خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی
شاید که به خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی
خون در دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
شرط کرم آنست که با درد بمیری
سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید و اشاره میکند که رغم تمام خطاها و معاصی، او محبوب است. شاعر به ناتوانی خود در رسیدن به معشوق اشاره میکند و میگوید که محبت واقعی را صاحبنظران نمیپسندند. همچنین میگوید که درد عشق را باید با صبر تحمل کرد و هیچ نیرویی نمیتواند جایگزین محبت و وفاداری باشد. شاعر با بیان احساسات عمیق خود از ناامیدی و درد عشق میگوید و در نهایت بر این نکته تأکید میکند که عشق واقعی، حتی در درد و رنج، حائز ارزش است.
هوش مصنوعی: من به تو خیلی علاقهمند هستم، با تمام دردها و مشکلاتی که داری. تو برای من عزیز هستی، حتی با تمام اشتباهات و گناهانت.
هوش مصنوعی: من چه ارزشی دارم که در پیشگاه سلطان بخواهم به تو درخواست کنم، وقتی که نام من به عنوان یک گدا برده میشود.
هوش مصنوعی: افراد آگاه و با تجربه، دروغین بودن عشق و محبت را نمیپذیرند و در شرایط سخت، کسانی که ادعای عشق میکنند، از مشکلات فرار میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که برای رسیدن به تو قدم برمیدارد، باید ارجی والا در نظرش داشته باشد وگرنه ارزش ندارد که حتی به یادش بیفتی.
هوش مصنوعی: ستم تو، به نوعی عدالت به نظر میرسد و بیمحلیات، به نوعی بزرگمنشی است. حتی ناسزاهایی که به من میگویی، بیشتر از دعاهایی که از دیگران دریافت میکنم، خوشایند است.
هوش مصنوعی: تنها وفاداری و صداقت توست که هیچ گاه تغییر نمیکند؛ سایر قراردادهام فقط وابسته به هوس و تمایلات زودگذر بودند.
هوش مصنوعی: اگر زندگی اجازه دهد، به قدری فدای تو میشوم که برای تو جان خود را نیز قربانی کنم و سرم را در زیر پای اسب تو بگذارم.
هوش مصنوعی: شاید بر روی خاکم با خون نوشته شود که من در دوستی با دیگران وفادار بودم و زندگی کردم.
هوش مصنوعی: دل غمگین و آزرده مدت زیادی نمیتواند خون گریه کند؛ تردیدی نیست که این درد روزی میتواند به سرانجامی برسد.
هوش مصنوعی: در صورتی که بخواهی از لطف و بخشش دیگران بهرهمند شوی، باید با رنج و درد زندگی کنی و هیچ وقت از دیگران انتظار کمک و درمان نداشته باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۹
خون در دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
یک روز به زلف تو در آویزم و رفتم
شک نیست که باشد سر این رشته به جایی
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.