کنجی که در او گنجش اغیار نباشد
کس از تو و بر تو ز کس آزار نباشد
رودی و سرودی و حریفی دو سه یکدل
باید که عدد بیشتر از چار نباشد
نردی و کتابی و شرابی و ربابی
شرطست که ساقی بجز از یار نباشد
عقلست که تمییز کند نیک و بد از هم
او نیز در این کار بانکار نباشد
وانکس که بود منکر اینکار که گفتم
از عالم ارواح خبر دار نباشد
این دولت اگر دست دهد ابن یمین را
با هیچکسش در دو جهان کار نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تمایلی به زندگی راحت و خوش با دوستان و محبوبان اشاره دارد. شاعر به این نکته توجه میکند که در جمعی که در آن دوست و یار وجود نداشته باشد، هیچ گونه خوشی و آسایشی نخواهد بود. او بر اهمیت وجود عشق، دوستی و شاعرانه بودن در زندگی تأکید میکند و به وجود عقل به عنوان تمییز دهنده نیک از بد اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره میکند که اگر این ویرانیها (مشکلات) بر ابن یمین پیروز شود، هیچ کس نمیتواند در دو جهان او را تهدید کند. به طور کلی، شعر به اهمیت محبت، دوستی و خلوتهای خوش در زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ کس دیگری نباشد و کسی از تو یا به تو آزار نرساند، در واقع آرامش و سکوت وجود دارد.
هوش مصنوعی: برای برقراری یک دوستی یا همراهی، باید افرادی با هم همدل و همفکر باشند و تعدادشان بیشتر از چهار نفر نباشد.
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از نرد و مطالعه کتاب، و همچنین نوشیدن شراب و نواختن رباب، ضروری است که ساقی فقط یار و محبوب باشد.
هوش مصنوعی: عقل انسان است که میتواند چیزهای خوب و بد را از یکدیگر تشخیص دهد و در این مساله هیچگونه خستگی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی منکر این باشد که من از عالم ارواح باخبر هستم، نمیتواند ادعا کند که چنین دانشی دارد.
هوش مصنوعی: اگر این قدرت و سعادت به ابن یمین برسد، در دو جهان هیچ فرد دیگری نمیتواند به پای او برسد و با او رقابت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
تا مدعی اندر پس دیوار نباشد
آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی
بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد
ای دوست برآور دری از خلق به رویم
[...]
هرکس که مقیم در خمّار نباشد
در مذهب ما عاقل و هشیار نباشد
گر علم یقین است تو را، عین یقین جو
کان طایفه را کبر به خروار نباشد
داری هوس صحبت او، ترک هوس گیر
[...]
ما را به جهان جز غم تو یار نباشد
جز جستن وصل تو مرا کار نباشد
از گلشن وصل تو من خسته جگر را
در پای دلم جز اثر خار نباشد
چون سرو روان گر گذری پیش من آری
[...]
می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد
من باشم و او باشد و اغیار نباشد
آنجا اثر رحمت جاوید توان یافت
کآنجا ز رقیبان تو آثار نباشد
هرجا که حبیب است به پهلوی رقیب است
[...]
مجنون تو با اهل خرد یار نباشد
غارت زده را قافله در کار نباشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.