هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری
بار دوم ز بار نخستین نکوتری
انصاف میدهم که لطیفان و دلبران
بسیار دیدهام نه بدین لطف و دلبری
زنار بود هر چه همه عمر داشتم
الا کمر که پیش تو بستم به چاکری
از شرم چون تو آدمیان در میان خلق
انصاف میدهد که نهان میشود پری
شمشیر اختیار تو را سر نهادهام
دانم که گر تنم بکشی جان بپروری
جز صورتت در آینه کس را نمیرسد
با صورت بدیع تو کردن برابری
ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود
بر حال من ببخشی و حالت بیاوری
صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند
هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری
صبری که بود مایه سعدی دگر نماند
سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت محبوبی خاص است. شاعر اشاره میکند که هر بار به محبوبش نگاه میکند، از بار اول بیشتر شیفتهاش میشود و او را در نظر دیگران بینظیر میبیند. او به ظرافتها و لطافتهای دوستش اشاره میکند و میگوید که همه چیز زندگیاش به جز محبت او بیارزش است. شاعر همچنین از تسلیم شدن در برابر عشق و قدرت محبوبش صحبت میکند و از او میخواهد که اگر او نیز دردی مشابه را تجربه کند، درک کند که او چه حالتی دارد. در انتها، شاعر به صبر و شکیبایی که در روابط عاشقانه باید داشت، تأکید میکند و از محبوب میخواهد که سختیها را کم کند.
هوش مصنوعی: هر بار که تو را میبینم، به خاطر زیباییات، حس میکنم که دوباره از اولین بار بهتر شدهای.
هوش مصنوعی: من به این نکته اعتراف میکنم که افرادی با زیبایی و جذابیت زیاد را زیاد دیدهام، اما هیچکدام به اندازه این شخص دلنشین و دلربا نیستند.
هوش مصنوعی: هر آنچه در طول زندگی داشتم، جز کمری که برای خدمت به تو بستهام، به مانند یک بند بود.
هوش مصنوعی: از شرم تو، انسانها به گونهای رفتار میکنند که در میان دیگران عدالت برقرار میشود و چیزی که پنهان است، آشکار میشود.
هوش مصنوعی: من اختیارم را به دستان تو سپردهام و میدانم اگر مرا به قتل برسانی، زندگیام را به تو میسپارم.
هوش مصنوعی: فقط چهره تو در آینه قابل مشاهده است و هیچکس نمیتواند با زیبایی منحصربهفرد تو رقابت کند.
هوش مصنوعی: ای مدعی، اگر آنچه برای من پیش آمده، برای تو هم اتفاق بیفتد، آیا میتوانی حال من را بپذیری و تغییرش بدهی؟
هوش مصنوعی: شکار به زمین افتاد و پای مسافر در گل گیر کرد. آیا تو هم هیچگاه افتادهای که از بالای سر کسی بگذری؟
هوش مصنوعی: صبر و حوصلهای که سعدی داشت دیگر وجود ندارد، بنابراین خود را در سختی نینداز و منتظر نباش که کسی هزینهاش را بپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.