گنجور

 
سعدی

من آن نی‌ام که دل از مهرِ دوست بردارم

و گر ز کینهٔ دشمن به جان رسد کارم

نه رویِ رفتنم از خاکِ آستانهٔ دوست

نه احتمالِ نشستن نه پایِ رفتارم

کجا روم؟ که دلم پای‌بندِ مهرِ کسی‌ست

سفر کنید رفیقان که من گرفتارم

نه او به چشمِ ارادت نظر به جانبِ ما

نمی‌کند؛ که من از ضعف، ناپدیدارم

اگر هزار تَعَنُّت کنی و طعنه زنی

من این طریقِ محبت ز دست نگذارم

مرا به منظرِ خوبان اگر نباشد میل

درست شد به‌ حقیقت که نقشِ دیوارم

در آن قضیه که با ما به صلح باشد دوست

اگر جهان همه دشمن شود چه غم دارم؟

به عشقِ رویِ تو اقرار می‌کند سعدی

همه جهان به‌ در آیند گو به انکارم

کجا توانمت انکارِ دوستی کردن؟

که آبِ دیده گواهی دهد به اقرارم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۳۸۷ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۸۷ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ازرقی هروی

ایا بفضل و کرم یاد کرده از کارم

زیاد کرد تو بسیار شکرها دارم

خصایل تو سزاوار مدحتند همه

بجلوه کردن آن من رهی سزاوارم

چنان کنم بسعادت که تا کم از یکسال

[...]

سوزنی سمرقندی

نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم

به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم

چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم

چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم

لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم

[...]

انوری

خدایگانا سالی مقیم بنشستم

به بوی آنکه مگر به شود ز تو کارم

همی نیاید نقشی به خیره چه خروشم

همی نگردد کارم نفیر چون دارم

نه ماه دولتم از چرخ می‌دهد نورم

[...]

خاقانی

از آن قبل که سر عالم بقا دارم

بدین سرای فنا سر فرو نمی‌آرم

نشاط من همه زی آشیان نه فلک است

اگرچه در قفس پنج حس گرفتارم

نه آن کسم که درین دام‌گاه دیو و ستور

[...]

مولانا

نیَم ز کار تو فارغ، همیشه در کارم

که لحظه لحظه تو را من عزیزتر دارم

به ذات پاک من و آفتاب سلطنتم

که من تو را نگذارم، به لطف بردارم

رخ تو را ز شعاعات خویش نور دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه