ای داور زمانه و فرمانده زمین
سلطان نظام ملت و دین شاه راستین
هستی تو تاج سرور شاهان روزگار
و اورنگ خسروی ز تو شد باز شه نشین
هر بامداد بهر شرف بنده وش نهند
برخاک در گهت شه سیارگان جبین
از حیز عدم بسوی عرصه وجود
از شوق بندگیت بسر میدود جنین
شاهان نهاده بر در تو سر بر آستان
تا دولت تو کرده برون دست از آستین
لاف برابری نزند با تو خصم از آنک
طعم شرنگ را نبود ذوق انگبین
شادند عالمی ز تو ز آنسان که کس نیافت
در کاینات غیر عدوی تو یک حزین
از خجلت روایح خلقت سیاهروی
گشتست نافه در بدن آهوان چین
در عالم از مکارم اخلاق تو نماند
چین در جبین هیچکس الا که در قسین
از کام شیر با نفس خلق تو شوند
همچون ز ناف آهوی چین خلق نافه چین
نوشین روان و حاتم اگر در زمان تو
بار دگر نهند قدم بر سر زمین
چون بر سخا و عدل تو یابند اطلاع
ورد زبان هر دو نباشد جز آفرین
زر را امان ز دست سخای تو کی بود
از سنگ خاره گر چه که حصنی کند حصین
چون خاتم آنکه دست تو یکبار بوسه داد
بر تخت زر نشست همه عمر چون نگین
گرگان دزد پیشه بدوران عدل تو
در حفظ گوسفند چو سگ گشته اند امین
ای آنکه بارها بگه رزم یافتند
از نوک نیزه تو سران داغ بر سرین
سازد کمان ز قوس قزح وز شهاب تیر
چون بر عدوی تو بگشاید فلک کمین
صیت مکارم تو که بادا زمین نورد
در طاس زرنگار سپهر افکند طنین
چون ابلق فلک نسزد بارگیت را
غیر از مجره تنگ برو از هلال زین
شاها سپهر اگر چه که فرقی نمینهد
اندر میان اهل هنر گاه بهگزین
لیکن از آن چه باک چو دانی بوقت کار
چونست شیر پرده و چون ضیغم عرین
ابناء جنسم ار چه که هستند با یسار
اما یسار باز ندانند از یمین
گر زر ندارد ابن یمین ز آن چه غم خورد
دارد بیمن مدحت تو گوهر ثمین
ورهم بسوی زر کندش خاطر التفات
یابد بسعی جود تو آن نیز بعد ازین
تا در پناه سایه جود تو سا کنم
سهل است با من ار فلک دون بود بکین
تصدیع دادمت بکرم عفو کن زمن
تا بر دعات ختم کنم بیت آخرین
تا حور عین مقام بخلد برین کنند
بادا چو خلد بزمگهت پر ز حورعین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و ستایش یک پادشاه بزرگ و عادل پرداخته است. شاعر او را فرماندهای میداند که بر ملت و دین حاکم است و وجودش به عنوان تاج سروری برای شاهان زمانه محسوب میشود. در مدح او، به خوبیهای اخلاقی و فضا و رحمتش اشاره شده و به جهانیان خبر میدهد که همه از وجود او شادند. همچنین به قدرت و شکوه سلطنت او، سخاوتش و عدالتش اشاره شده و بیان میشود که در دوران او، ظلم و فساد جایی ندارد. شاعر از او به عنوان حافظ و نگهبان ملت یاد میکند و از شجاعتش در میدان نبرد تعریف میکند. در پایان، شاعر از خداوند درخواست میکند که این نعمتها و برکات را برای او باقی نگه دارد.
هوش مصنوعی: ای قاضی و داور زمانه، و فرمانروای زمین، تویی که نماینده نظام ملت و دین هستی و شاه راستین به شمار میروی.
هوش مصنوعی: وجود تو بالاترین نعمت و افتخار شاهان زمانه است و به واسطهی تو، مقام سلطنت به دست آمده است.
هوش مصنوعی: هر صبحگاه به خاطر ارزش و رفعت تو، که در برابر درگاهت قرار میگیرد، پادشاهان با جبهههایی از ستارهها بر پیشانی خود به خاک میافتند.
هوش مصنوعی: از دلِ عدم به سمت عرصه وجود، به شوق بندگی تو میشتابد، مانند جنینی که به دنیا میآید.
هوش مصنوعی: پادشاهان برای دیدن تو به درگاهت آمده و سر بر آستان گذاشتهاند تا از نعمت و خوشبختی تو بهرهمند شوند و از آستین خود دست برآوردهاند.
هوش مصنوعی: هیچ دشمنی نمیتواند با تو برابر باشد، زیرا طعم تلخی را که تجربه کرده، با لذت شیرینی عسل قابل مقایسه نیست.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر وجود تو خوشحال و شادمانند، زیرا در جهان هیچ کس جز دشمن تو، غمگینی همچون تو را تجربه نکرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا، بویی که از خلقت به وجود آمده، چهرهی تاریکی به خود گرفته و نعمتهای طبیعی در تن آهوان چین نمایان شده است.
هوش مصنوعی: در دنیای اخلاق و فضائل، هیچ کس نیست که از ویژگیهای نیک تو بینصیب باشد، مگر آنکه در دلش کینه و حسد داشته باشد.
هوش مصنوعی: از لب شیرینی که تو داری، دلها به وجد میآیند و همانند آن آهوهایی که در چین زندگی میکنند، از زیبایی و ویژگیهای تو مسحور میشوند.
هوش مصنوعی: اگر نوشینروان و حاتم در زمان تو دوباره بر زمین قدم بگذارند، چه تأثیری بر زندگی و جامعه خواهند داشت؟
هوش مصنوعی: وقتی مردم از generosity و عدالت تو باخبر شوند، تنها چیزی که دربارهات میگویند ستایش است.
هوش مصنوعی: طلا و جواهر در دستان تو هرگز امنیتی نخواهند داشت، حتی اگر سدی سنگی و محکم در برابر آنها بسازند.
هوش مصنوعی: کسی که یک بار دست تو را بوسه داده است، مانند یک انگشتر زیبای زرین بر روی تختی از طلا نشسته و تمام عمرش را در خوشبختی و احترام سپری میکند.
هوش مصنوعی: در زمان عدالت تو، گرگانی که دزدی میکنند، در حفظ گوسفند مانند سگها شدهاند و به امانتداری مشغولند.
هوش مصنوعی: ای کسی که بارها در میدان جنگ سران دشمنان را با نیزهات شکست دادهای و بر سر آنان تاج پیروزی نهادهای.
هوش مصنوعی: کمان از رنگینکمان ساخته میشود و تیرش از شهاب. وقتی که آسمان بر دشمنان تو کمین میکند، آن تیر به هدف میرسد.
هوش مصنوعی: شهرت نیکوی تو چنان است که حتی در تودههای آسمان صدا میافکند و بر سرزمینها میپیچد.
هوش مصنوعی: چون آسمان بسان اسبی رنگین شده است، شایسته نیست که بار گران تو از راه تنگی غیر از مسیر ماه عبور کند. از خط هلالی بالاتر برو.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هرچند که آسمان در میان مردم هنرمند تفاوتی نمیگذارد، اما گاهی اوقات افرادی را برمیگزیند.
هوش مصنوعی: اما از آنچه نگران باشی، وقتی که به کار میرسد، چگونه است؛ مثل شیر در پس پرده و مانند شیر در میدان جنگ.
هوش مصنوعی: فرزندان هر نسلی هرچند که در کنار هم زندگی میکنند، اما هنوز قادر نیستند به خوبی از حقیقت و درستی اوضاع آگاه شوند.
هوش مصنوعی: اگر ابن یمین ثروتی ندارد، اما از آنچه غمگین است، نگران نباش. تو را ستایش میکند، و این خود نشان از ارزش و گوهری گرانبها دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به سوی طلا برود و دلش به آن مشغول شود، با تلاش و بخشندگی تو، حتی پس از این نیز به آن دلخوشی نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر در سایه محبت و بخشش تو باشم، راحت است که حتی اگر ستارهها و سرنوشت بر ضد من باشند، با آن کنار بیایم.
هوش مصنوعی: من به خاطر مهربانیات از تو خواهش میکنم که مرا ببخشی تا بتوانم دعای خود را با آخرین جملهام به پایان برسانم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که حورالعین در بهشت برین تو را همراهی کند، ای کاش بهشتی که در آن قرار داری، پر از حورالعین باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نه ای، ببین
با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین
با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین
باشد که در وصال تو بینند روی دوست
تو نیز در میانهٔ ایشان نهای ببین
ای خانه مبارک و باغ بآفرین
فرخنده باد و فرخ بر خسرو زمین
شاهنشه زمانه ملک زاده بو سعید
مسعود با سعادت و سلطان راستین
تابود بود و از پس این تابود بود
[...]
ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین
مسعود شهریار زمان خسرو زمین
در بزم و رزم نوری و ناری نه ای نه ای
سوزان تری از آن و فروزنده تری ازین
بادی به وقت حمله و کوهی به گاه حلم
[...]
آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین
صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین
پیوسته در میانهٔ هر حلقهای دلی
چون خاتمی شده که کبودش بود نگین
گاهی ز تاب زلف به گل بر نهد کمند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.